آيا اين امر عجيب نيست كه عدهاى كه خود را اهل فضل دانسته و گاهى نيز لقب «حجةالاسلام» و «آية الله» را يدك مىكشند، دليل پذيرش قرائتهاى مختلف را وجود نحلههايى مىدانند كه از صدر اسلام وجود داشته است؟ آيا اينكه يك عده «جبرى» مسلك و عدهاى ديگر «تفويضى» بودهاند، نشان مىدهد كه مسأله قرائتهاى مختلف مورد پذيرش بوده است؟! عجيب است! آيا وجود چند فرقه كه همه آنان باطل بودهاند، يا يكى از آنان حق بوده و بقيه باطل بودهاند، دليل آن است كه همه اينها صحيح هستند؟! مثلا آيا هم قرائت اميرالمؤمنين(عليه السلام) از اسلام و هم قرائت «خوارج» كه مقابل آن حضرت ايستادند، هر دو مقبول است؟! امام اميرالمؤمنين(عليه السلام)فرمودند: مَا اخْتَلَفَتْ دَعْوَتان إلاّ كانَتْ إحْديهُما ضَلالَةٌ؛(117) دو دعوت اختلاف ندارند، مگر اينكه يكى از آن دو گمراهى است.
يعنى دو دعوت مختلف، هر دو حق نمىشود. البته ممكن هم هست كه هر دو گمراهى باشند، اما حداقل آن اين است كه اگر بين دو فرقه اختلافنظر باشد، يكى از آن دو گمراهى است. قرآن كريم مىفرمايد: فَذلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ فَأَنّى تُصْرَفُون(118) اين است خدا، پروردگار حقيقى شما، و بعد از حقيقت جز گمراهى چيست؟ پس چگونه از حق بازگردانيدهمىشويد؟
اگر يكى حق بود، بعد از حق، جز گمراهى چه خواهد بود؟! چگونه ممكن است دو فكر متضاد هر دو صحيح و قابل قبول باشد؟!
4. پاسخى به شبهه تعدد قرائتها
به هر حال عدهاى، از «تعدد معانى» و «تعدد بطون» سوء استفاده كردهاند. به اعتقاد آنان اين امر نشان مىدهد قرائتهاى مختلف به همين اصطلاحى كه امروزه در غرب رايج است صحيح و مورد قبولمىباشد.
يك پاسخ كلى كه در اينجا مىتوان بيان كرد اين است كه چگونه ممكن است دو فكر متضاد هر دو صحيح و قابل قبول باشد؟! همانگونه كه در گذشته اشاره كرديم، وقتى مىگوييم قرآن داراى ظاهر، باطن، تفسير و تأويل است، در صورتى بطون متعدد و تفسيرها و