5. كافرانى در لباس اسلام
در تاريخ آمده است كه در مجلسى مغيره و معاويه با يكديگر گفتگو مىكردند. در اين هنگام صداى اذان بلند شد. وقتى مؤذن به نام پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) رسيد و گفت: اشهد اَنّ محمداً رسول الله؛ آثار خشم و غضب در چهره معاويه ظاهر شد به گونهاى كه رگهاى گردنش از خون پر شد. او در حالى كه بسيار عصبانى بود خطاب به مغيره گفت: ببين اينان (پيامبر و خاندان رسالت) كار خود را به جايى رساندهاند كه نام خويش را در كنار اسم خدا قرار دادهاند؛ من بايد اين وضعيت را از بين ببرم!(218)
آرى! فردى كه به عنوان خليفه رسول خدا حكومت مىكند، هرگاه در اذان نام رسول الله(صلى الله عليه وآله) را مىشنود ناراحت مىشود و در صدد نابودى آن است!در تاريخ آمده كه جناب(!) يزيد در حضور عدهاى سخن كفرآميزى بر زبان جارى ساخت (عدهاى مىگويند خشونت بد است و نبايد بگوييم: يزيد ملعون! بايد گفت: جناب يزيد در مجلسى فرمودند!!) و چنين گفت: لَعِبَتْ هاشِمُ بِالمُلْكِ فَلاخَبَرٌ جاءَ وَ لا وَحىٌ نَزَل بنىهاشم با سلطنت بازى كردند (و اكنون سلطنت در اختيار ما است) و هيچ گونه خبر يا وحى آسمانى نازل نشده است!
آرى، اين يزيد است كه بر مسند جانشينى پيغمبر(صلى الله عليه وآله) نشسته و در حال مستى اين سخن كفرآميز را بر زبان جارى مىسازد.(219) او در زمان حكومت خويش آشكارا به فسق و كفر و فساد