صفحه ١٩٨

وظيفه دوم آن است كه مردم خيرخواه حاكم اسلامى باشند. نصيحت و خيرخواهى وظيفه متقابلى است كه بين مردم و حاكم اسلامى برقرار است. حاكم بايد خيرخواه مردم باشد و مردم نيز بايد در دل و زبان يك‌رو باشند. نبايد در مقابل حاكم چيزى را بر زبان جارى سازند و در دل خويش چيز ديگرى داشته باشند. در حضور و غياب حاكم خيرخواه باشند، نه آن كه در حضور حاكم اسلامى از سر خيرخواهى سخن گويند و در پشت سر او زبان به بدگويى و عيب‌جويى بگشايند! آنان نبايد عليه وظايفى كه حاكم اسلام عهده‌دار است، نقشه بكشند و عملكرد او را خنثى سازند.
و در نهايت، وظيفه مردم پيروى و اطاعت از دستورات حاكم اسلام است. منظور از «دعوت» كه در اين خطبه آمده است «جهاد» است؛ ولى پيروى از حاكم اسلامى به «جهاد» محدود نمى‌شود، بلكه شامل هر نوع فعاليتى است كه به نفع جامعه اسلامى بوده و حاكم اسلامى مردم را بدان دعوت كرده است. مردم بايد تمام دعوت‌هاى حاكم اسلامى اعم از بسيج براى جهاد يا غير آن را اجابت كنند و آن را با دل و جان پذيرا باشند.
آنچه بيان شد تنها بخشى از «وظايف متقابل حاكم و مردم» است و از بيانات ديگر اهل بيت(عليهم السلام)مى‌توان «حقوق و وظايف» ديگرى را نيز استفاده كرد. اين نوع بررسى، شيوه‌اى براى شناختن و احصاى «وظايف متقابل مردم و حاكم» از طريق سير و تفحص در منابع اسلامى است. اين روش براى كسانى مفيد است كه به مسايل شرع و احكام دينى پاى‌بند هستند. روش ديگرِ شناخت وظايف حكومت، از طريق تحليل‌هاى عقلى است.

 3. بيان وظايف و اختيارات حكومت بر مبناى تحليل عقلى
در مقايسه با بررسى‌هايى كه بر اساس متون دينى انجام مى‌گيرد، تحليل‌هاى عقلى عام‌تر هستند؛ چه اين‌كه براى كسانى كه به مسايل تعبدى چندان علاقه‌اى ندارند و مايلند تا حد امكان مسايل را از طريق «عقل» درك و اثبات كنند مطلوب‌ترند. بر اساس اين روش، نخست بايد ديد كه هدف از تشكيل حكومت چيست و اساساً حكومت در پى تأمين چه نيازى است؟ هرگاه «هدف» از تأسيس حكومت روشن گردد، به دنبال آن «وظايف دولت» نيز مشخص مى‌شود. زيرا «وظايف دولت» عبارت از كارهايى است كه دولت به منظور رسيدن به اهداف حكومت انجام مى‌دهد. و چون دولت در راستاى انجام وظايف خويش نيازمند «اختيارات»