با توجه به سابقه ذهنى كه مردم ما با مسأله قرائتها داشتهاند، از اين مسأله سوء استفاده كرده، و معناى جديدى از آن اراده مىكنند؛ حتى كسانى كه خودشان را صاحب نظر مىدانند، در اين دام گرفتار آمده و متوجه خلط مبحث نشدهاند.
3. تعدد قرائتها و مسأله تفسير و تأويل قرآن
از واژههايى كه زمينه مغالطات امروزى را فراهم ساخته است، واژه «تفسير» و «تأويل» است كه در مورد آيات قرآن، مخصوصاً «آيات متشابه» به كار مىرود. كم و بيش شنيدهايد كه گفته مىشود: فلان آيه دو گونه تفسير مىشود. اين تعدد تفسير مربوط به اختلاف مفسرين است. ممكن است هر دو تفسير صحيح باشد و ترجيحى براى آن ذكر نشود. اين امر زمينه پذيرش «تعدد قرائات» و در نهايت «پلوراليسم دينى» را فراهم مىسازد.
تذكر اين امر ضرورى است كه تعدد تفسير در آيات قرآن زمينه محدودى دارد. هر آيهاى از قرآن قابل تفسيرهاى متعدد، آن هم تفسير دلخواه نيست. در كنار واژه مقبولِ «تفسيرهاى متعدد»، واژه «تفسير به رأى» وجود دارد كه نامقبول بوده و داراى بار ارزشى منفى است. مردم ما با واژه «تفسير به رأى» آشنا هستند، كه منظور از آن استفاده از روشهاى مذموم، نكوهيده و غير مقبول در تفسير قرآن يا تفسير روايات است. هرگاه كسى بدون استفاده از قواعد و ضوابط عقلايى و اصول محاوره، معناى خاصى را به آيه نسبت دهد تفسير او «تفسير به رأى» است و به صورتهاى مختلفى تعبير مىشود مثل اين كه اين آيه قابل اين تفسير هم هست! يا من فقط اين تفسير را مىپذيرم! يا قرائت من از آيه، همين معناى خاص است!
نهى و مذمتى كه در روايات اسلامى از «تفسير به رأى» شده است، نشان مىدهد كه هر تفسيرى قابل قبول نيست؛ بلكه تنها تفسير يا معنايى از آيه قابل قبول است كه با ضوابط عرفى و اصول محاوره عقلايى تطابق داشته باشد.
بنابراين وجود تفسيرهاى متعدد براى آيهاى از آيات قرآن اولا بدان معنا نيست كه همه آيات قرآن داراى تفاسير متعدد است و ثانياً، به فرض كه هر آيه داراى تفسيرهاى متعدد باشد؛ اما اين گونه نيست كه آيات قرآن را بتوان از روى ميل و دلخواه خويش معنا و تفسير نمود.
از ديگر واژههايى كه زمينه پذيرش بحث «قرائتها» را فراهم ساخته است، اصطلاح «تأويل» براى آيات قرآن كريم است. وارد شدن به اين بحث، ما را از موضوع اصلى بسيار دور