صفحه ١٦٤

است يا نه. موضوع تعدد قرائت‌ها اين نيست كه آيا فتاواى فقها درست است يا نه؛ بلكه سخن اين است كه آيا اصل اسلام درست است يا نه!! قرائت جديد از اسلام اين است كه اسلام بى‌اسلام! خدا هيچ كاره! دين هيچ كاره! وحى هيچ كاره! پيغمبر و امام نيز هيچ نقشى ندارند! فقط تمام نقش از آنِ انسان و عقل اوست، و ديگر احتياج به هيچ چيز ديگر ندارد!
اين نويسنده در جاى ديگر كتاب خود مى‌گويد: مسأله اين است كه در حال حاضر واقعاً اثبات قطعى حقانيت يا بطلان يك دين غيرممكن گشته است!
تفسير جديد از اسلام اين است كه ما نمى‌توانيم حقانيت يا بطلان اسلام و ساير اديان را ثابت كنيم! آيا شما باور مى‌كنيد كه نويسنده اين كتاب به خدا، اسلام، دين و وحى اعتقاد دارد؟! اگر دم از اسلام و دين مى‌زند و به آيات قرآن استدلال مى‌كند براى فريب من و شما است. شواهدى وجود دارد كه او از جاى ديگر مأموريت دارد تا اين مباحث مشكوك و باطل را در جامعه اسلامى مطرح كند.
در حال حاضر در صدد بيان نام كتاب و نام نويسنده نيستم، تنها خواستم نمونه‌اى از تفكر افراد به اصطلاح روشن‌فكر، مدعى اسلام و مدافع دين را معرفى كنم؛ كسانى كه افكار الحادى خويش را به نام دين و قرائت جديد از اسلام مطرح مى‌كنند. آنان مى‌گويند: فهم خودتان را مطلق نكنيد. وقتى يك متخصص، اسلام‌شناس و مرجع دينى فلان چيز را حرام مى‌داند، اينان در جواب مى‌گويند: فهم خودتان را مطلق نكنيد، قرائت ديگرى هم از دين وجود دارد.
البته گاهى قرائت جديد در باره يك آيه، يك حكم يا موضوع خاص مطرح مى‌شود، كه اگر فقط اين بود مشكل چندانى به وجود نمى‌آمد. اما قرائت آنان نسبت به كل دين و تفسير جديدى از تماميت اسلام است. به نظر اين نويسنده و امثال او، انسان اساساً احتياج به اسلام ندارد، احتياج به دين ندارد. خدا او را به گونه‌اى آفريده است كه با عقل خويش همه چيز را درست مى‌كند. اين تفسير جديد او از اسلام است. در برابر چنين فردى هر گاه به آيه يا روايتى استناد كنيد، او هرگز نخواهد پذيرفت؛ چرا كه تنها مرجع و مستند قابل قبول براى او عقل است آن هم عقل ناقص و آفت زده خود او و ساير هوس‌پرستان!

 7. خطر قرائت‌ها و وظيفه ما
كسانى كه مى‌خواستند دين را از مردم بگيرند آيا راهى بهتر از مسأله «قرائت‌ها» پيدا مى‌كردند؟