و هر گاه آفات و ميكروبها به بدن حمله كنند، بدن به طور طبيعى توان مقابله و دفع بسيارى از آنها را دارد. گاهى انسان مبتلا به تب يا سرماخوردگى ساده مىشود و پزشك متخصص مىگويد: نيازى به دارو نيست، بعد از دو سه روز استراحتْ بهبودى حاصل مىشود. دليل اين امر آن است كه خود بدن متكفل مبارزه با ميكروبها و علاج خويش مىشود. بدن انسان قدرت مقاومت و دفاع در مقابل بسيارى از بيمارىها را دارا است. يكى از حكمتهاى الهى در آفرينش انسان، وجود «پادزهر» در بدن است. هرگاه مواد سمّى يا ميكروب وارد بدن گردد، بدن خود به خود از طريق غدد درونى و ساير اندامها، پادزهر آن را توليد و ميكروبها را از بين مىبرد. اين «سيستم دفاعى» به طور طبيعى در موجودات زنده، حتى گياهان نهفته است. اما هر گاه ميكروبها قوى، و سيستم دفاعى بدن ضعيف باشد، بدن نيازمند درمان خارجى است. يك نكته اساسى در اين باره آن است كه سيستم دفاعى موجود در حيوانات بسيار قوىتر از انسان است. به عبارت ديگر، انسان به درمانهاى خارجى بيشتر احتياج پيدا مىكند. دليل يا سرّ آن مطلبى است كه هم به فلسفه و هم علوم انسانى ديگر و هم به علوم تجربى باز مىگردد. حيوانات نيز مبتلا به بيمارى مىشوند، ولى بدون اين كه به پزشك يا درمان خارجى احتياج داشته باشند خود را معالجه مىكنند. آنها هنگام بيمارى به طور غريزى نوع تعذيه خويش را عوض مىكنند تا بهبودى پيدا كنند. در اينجا داستانى از يكى از بزرگان كه من به ايشان ارادت دارم نقل مىكنم. ايشان امام جمعه يكى از شهرهاى استان مركزى است. توجه به اين داستان در بحث «خداشناسى» و در ارتباط با «حكمت الهى» جالب توجه است. ايشان مىگفتند: روزى براى تفريح و ورزش به يكى از كوهستانهاى اراك رفته بودم. ناگهان سوسمار بزرگى را مشاهده كردم كه لا به لاى سنگها حركت مىكرد. در اين هنگام ناگهان مارى از راه رسيده و روى سوسمار حلقه زد و نيش خود را در بدن آن فرو كرد. تا به حال چنين چيزى را نديده بودم كه يك مار، سوسمار را نيش بزند. به هر حال، در نتيجه نيش مار سوسمار دچار آسيب جدّى شد و از حركت بازماند. من همين طور وضعيت به وجود آمده را مشاهده مىكردم تا ببينم چه اتفاقى مىافتد. بعد از لحظاتى، جفت سوسمار به دنبالش آمد و متوجه مسموميت آن شد. بلافاصله برگشت، طولى نكشيد كه ديدم علفى را كنده و آورد و آن را به جفتش خورانيد. بعد از مدتى مسموميت از سوسمار بيمار برطرف شد و به راه خود ادامه داد.