صفحه ٢٢٠

تعاليم اسلام اجرا گردد. مجرى قانون نيز روح قانون و هدف قانون‌گذار را مدّ نظر قرار مى‌دهد، تا دستورات دين به خوبى اجرا گردد.
بار ديگر بر اين نكته تأكيد مىورزيم كه تفاوت اساسى دولت اسلامى با دولت غيراسلامى مربوط به اصل «انسان‌شناسى» است. ما بايد بار ديگر به خويشتن خويش بازگرديم و خودمان را بشناسيم. بايد به اين پرسش كه «انسان چيست؟» پاسخ دهيم. از اين رو، گفته شده كه اولين قدم براى اصلاح نفس و تكامل، «خودشناسى» است. آيا انسان پس از مرگ تمام مى‌شود يا نه؟ آيا غير از اين بدن كه مى‌پوسد و از بين مى‌رود چيز ديگرى به نام «عنصر انسانى و روحى» وجود دارد؟ اگر به اين سؤال‌هاى اساسى پاسخ مناسب ندهيم راه به جايى نخواهيم برد و در شناخت وظايف خويش با اشتباهاتى غيرقابل جبران روبه‌رو خواهيم شد. پاسخ‌هاى اشتباه به اين پرسش‌ها مى‌تواند موجب گردد كه ما در مقابل تأمين نيازهاى روحى خود و ديگر افراد جامعه احساس وظيفه نكنيم. حداكثر اين است كه براى مردم در امور دينى آزادى قايل شويم و بگوييم، مردم براى نماز خواندن در مسجد و روضه‌خوانى در حسينيه آزادى دارند؛ تازه آن هم به دليل رعايت احترام به آزادى! البته در كنار آن نيز مردم آزادند كه در مراسم ديگر، نظير جشن‌هاى ملى آن كار ديگر كنند!
بدين ترتيب اگر باور كرديم كه «حقيقت انسان» چيزى ديگر غير از بدن است؛ همان گونه كه در مجموعه دولت و حكومت داراى طب پيش‌گيرى، بهداشت و درمان هستيم، بايد براى مسايل اخلاقى نيز برنامه داشته باشيم و نبايد نسبت به مفاسد اخلاقى در جامعه بى‌تفاوت باشيم.