صفحه ٢١٩

دارد. حتى به فرض اگر انسان داراى زندگى يك ميليارد ساله در دنيا باشد، در مقابل زندگى آخرت شبيه صفر است؛ چون بين متناهى و نامتناهى نسبتى وجود ندارد.
اما آنچه سرنوشت انسان را در آن سراى ابدى و بى‌نهايت تعيين مى‌كند همين زندگى پنجاه، شصت ساله دنيا است. به همين دليل نيز انبيا تلاش كردند، زجر كشيدند و خون‌ها دادند تا زندگى انسان‌ها در اين دنيا سر و سامان و نظمى پيدا كند و عدالت در جامعه حاكم گردد. بدين ترتيب انبيا در راستاى تأمين سعادت ابدى و آخرتى انسان، لازم بود براى زندگى اين جهانىِ بشر، چه در بعد فردى و چه در بعد اجتماعى برنامه ارائه بدهند و اين كار را هم كرده‌اند.
همان گونه كه اشاره كرديم، اختلاف اساسى بين دولت‌هاى لاييك و دولت‌هاى دينى در اين است كه دو گونه شناخت در مورد انسان وجود دارد. طبيعى است كه اين «اختلاف در شناخت انسان» در تمام مسايل اثر مى‌گذارد. گاهى از يك مسؤول دولت اسلامى پرسيده مى‌شود: چرا نسبت به امور معنوى و اخلاقى مردم بى‌توجه هستيد؟ و اساساً چرا اين همه برنامه‌هاى ضد اخلاقى در جامعه اسلامى وجود دارد؟! در پاسخ مى‌گويد: ما نسبت به امور دينى و اخلاقى وظيفه‌اى نداريم!! وقتى گفته مى‌شود: «وزارت‌خانه» شما پسوند «اسلامى» دارد، در جواب مى‌گويد: كار وزارت‌خانه ما تنها ترويج «هنر» و «زبان فارسى» و «موسيقى» است و نام «اسلامى» مانند همه اسم‌هايى است كه اول انقلاب روى «شوراها» و «انجمن‌ها» گذاشتند: شوراى اسلامى كارخانه، انجمن اسلامى فلان و...؛ همان‌طور كه هيچ كدام از آنها مسؤوليتى در قبال اسلام و اخلاق و معنويات نداشتند، وزارت‌خانه ما هم كارى به اينها‌ندارد!!
اگر اين دولت، دولت اسلامى است پس در كجا بايد به مسايل دينى و اسلامى بپردازد؟! كدام دستگاه يا نهاد دولتى بايد به بُعد روحى، معنوى و اخلاقى انسان توجه كند؟! تفكر آن مسؤول و وزير از اين‌جا ناشى مى‌شود كه الگو را از دولت‌هاى لاييك گرفته‌اند كه اصلا انسان را غير از همين بدن مادى، چيز ديگرى نمى‌دانند. اگر الگو را از آنان بگيريم عملكرد ما و نتيجه كار ما هم شبيه آنان خواهد شد.
قانون‌گذار و مجرى قانون در دولت اسلامى با قانون‌گذار و مجرى در دولت غير اسلامى تفاوت بنيادين دارد. روح قانون و هدف قانون‌گذار در دولت اسلامى تأمين مسايل معنوى است. او وقتى قلم روى كاغذ مى‌برد خدا، قيامت و دين را مدّ نظر دارد. او مى‌خواهد احكام و