صفحه ١١٥

سال هاى اخير به همان اندازه كه جوامع به فرهنگ غربى نزديك شدند اين روحيه نيز در بين افراد جوامع مختلف قوت گرفت.
آرى ديدگاه غير روحانى به عالم و آدم كم و بيش در تاريخ گذشته نيز بوده است ولى هميشه محدود و سرگردان بوده و هرگز سراسر يك جامعه ى متمدن را آن گونه كه در غرب در سده هاى اخير ديده مى شود، فرا نگرفته بود. آنچه تاكنون ديده نشده، تمدنى است كه سراپا بر اساس بينش مادى و حسى بنا شده باشد و اصرار هم داشته باشد كه خود را به عنوان يك تمدن و فرهنگ معرفى كند. قطعاً همين امر است كه به جهان متجدد خصلت غيرطبيعى و غيرعادى داده و آن را به صورت نوعى دهشت و ناهنجارى درآورده است.
هميشه در دنيا آدم فاسد بوده است ولى آدم هاى فاسد هميشه سرگردان و محدود بوده اند. در گذشته ى توحيدى ما آدم هاى بى دين و فاسد، تحقير شده و محدود بودند و هرگز فساد سراسر يك جامعه را به شكلى كه امروزه در فرهنگ غربى ديده مى شود، فرا نگرفته بود كه بى دينى عادت يك جامعه شود و فرهنگ و تمدن جامعه براساس آن حركت كند.
علم فرهنگ غربى كه از سنخ پائين ترين واقعيات عالم است، سطح فكر مردان و زنان را در حد مُد و تجمل تنزل داده است. مگر نه اين است كه ارزش تفكر هر انسانى به اندازه ى آرزوهاى اوست؟ علماى انسان شناس نيز مى گويند اگر مى خواهى سطح فكر شخصى را ببينى چه اندازه است، آرزوهاى او را بررسى كن، اگر آرزوهايش شديداً مادى بود سطح فكر او هم به همان اندازه پائين است، و اگر آرمان هاى او،