صفحه ٧٠

خشت و آجرها است، و آن خشت ها هم كه همان خاك هاست، حال در اين اعمال، خودت كجاست؟ و اگر نيتى الهى در ميان نباشد، خود را در اين اعمال گم كرده ايد. آرى؛ عمل، تغيير صورت است، تغيير صورتِ خاك ها و خشت ها. حال اگر نيت الهى در كار نباشد اين اعمال گذرا است، هم ديوار خراب مى شود، هم شما مى ميريد و چيزى برايتان نمى ماند. اما اگر بگوييد چون بندگى خدا مقصد من است، بايد خانه اى بسازم كه بتوانم بندگى كنم، اين نيت ماندنى است و اگر نيت براى انسان اصيل بود- نه خود عمل- كثرت طلبى پيش نمى آيد.
مشهورترين و بارزترين خصلت دوران جديد همين عمل زدگى است كه عين تغيير و اضطراب و تحرك است، به طورى كه براى بقاى خود نياز به تغيير مداوم و سرعت روز افزون دارد، و اين يعنى تفرقه در ميان كثرت، بدون اتصال به هيچ اصل و مبدئى عالى، حال آن كه اين نوع عمل نتيجه و سرانجامى جز اضمحلال ندارد.
موضوع فوق را مى توان به كمك براهين محكم نيز اثبات كرد. ملاصدرا «رحمة الله عليه» در برهان صديقين روشن مى كند كه خداوند عين وجود است، و وجود هر موجودى از خدا سرچشمه مى گيرد، از طرفى وحدت از صفات كمالى وجود است، پس خداوند كه عين وجود است، عين وحدت است و هرجا كه وجود تحقق دارد وحدت نيز محقَّق است. از آن طرف «عدم»، نقيض «وجود» است و كثرت، نقيض «وحدت». يعنى هر جا پاى وجود نيست، عدم در ميان است و هرجا پاى وحدت نيست كثرت در ميان است. پس كثرت با عدم، و وحدت با وجود، همراه است. هرچه مرتبه و درجه ى وجودِ شئى نازل تر باشد از وحدت فاصله گرفته و به كثرت