صفحه ٣٥١

طريق ادامه ى همين تكنولوژى آن فشار را رفع كرد، در اين صورت استفاده از تكنولوژى كنترل مى شود. مثل اين كه غذاى خوشمزه و هوس پرورى وارد رژيم غذايى ما شود، به طورى كه ديگر نظام تغذيه ى خود را فراموش كنيم، لذا از طرفى شرايط تهيه ى آن غذاهاى ساده را از دست داده ايم، و از طرف ديگر نياز به غذا داريم، پس مجبوريم غذاى جديد را بخوريم. ولى اگر متوجه آثار منفى غذاى جديد باشيم در عينى كه در استفاده از آن احتياط مى كنيم، برخورد ما با آن محبت آميز و همراه با مدح نخواهد بود. در مورد استفاده از تكنولوژى غربى نيز معتقديم استفاده نكردن از آن فعلًا كار غلطى است و از اين طريق سند مرگ خودمان را امضاء كرده ايم، ولى بايد متوجه آثار منفى فرهنگى آن نيز باشيم، و اين از حساس ترين مراحل انتخاب ملّتى است كه به خودآگاهى رسيده است، تا نه بى جهت خود را منزوى كند و نه از اهداف عالى خود محروم شود.
در متنى كه يك سرخپوست آمريكايى نوشته بود خواندم كه: «شما نمى دانيد چه چيزى را از ما گرفتند. اقوام ما با طبيعت گفتگو داشتند و زبان همديگر را مى فهميدند و زندگيشان با عالم طبيعت بيگانه نبود. به همين جهت هيچ وقت از آن زندگى خسته نمى شدند و ميل به جايى بيرون از محيط زندگيشان نداشتند و روحشان ضعيف و مادون نبود. تمدن جديد همه ى اين ها را از ما گرفت و چيزى به ما نداد.» روح انسان به طور ناخودآگاه ابعادى از حيات را مى شناسد كه فرهنگ مدرنيته از آن غافل است و به همين جهت بشر جديد نمى تواند با خود زندگى كند.