صفحه ٣٤٢

معنى جستجو نمى كرد، در نگاه جديد عالم محسوس بيش از حدّ براى انسان غربى اصالت يافت، لذا ابزارى كه او را هر چه بيشتر بر عالم محسوس مسلط كند، مقصد و مقصود او گشت، به اصطلاح، تكنولوژى به مثابه هدف مورد توجه قرار گرفت. اگر نگاه انسان به خودش اين گونه باشد كه خود را بايد از انحراف هاى نفس امّاره حفظ كند و اين از طريق سير در خود ممكن است و نه با سير در بيرون، عموماً گزينش هاى چنين انسانى موضوعات معنوى خواهد بود، نه ابزارهايى كه عامل سلطه بر طبيعت اند. چنين انسانى تيزهوشى اش را صرف صعود روحانى خود مى كند، در حالى كه رنسانس، دورانِ به كارگيرى هوش تيزهوشان در مسير ساختن ابزارهايى براى تسلط بر طبيعت است. در دوران گذشته انسان هاى خيالاتى آرزوى پرواز داشتند ولى هوش و استعداد رسيدن به اين آرزو را نداشتند، چون انسان هاى باهوش و متفكر در موضوعاتى كه بيشتر الهى و انسانى بود هوش و فكر خود را صرف مى كردند. در دوران جديد تيزهوشانى كه بيشتر برون گرا بودند درصدد برآوردن آرزوهاى معمولى و خيالى بر آمدند، و تمدن غربى به وقوع پيوست.
تغيير تكنيك از رنسانس به بعد به جهت تغيير تحليل و تعريف انسان از خودش بود. قبل از رنسانس هم انسان ها تكنيكِ مناسب دوران خود را داشتند، ولى چون در آن دوران بيشتر درون گرا بودند و سعى در حفظ اصالت روحانى خود داشتند، به ساختن ابزارهايى اين چنين مهيب دست نمى زدند. انسانِ قبل از رنسانس طورى به ارزش هاى انسانى ارج مى نهاد كه حاضر نبود آن چنان خود را خرج بيرون بكند كه سرمايه معنوى او به كلى فراموشش شود. هرگز حاضر نبود چهل سال در آزمايشگاه، تمام