صفحه ٣٣٤

مى داشتند. ثانياً: اصرار داشتند ما بايد از خود شروع كنيم، چون روح تكنولوژى غربى، الهى نيست. پس در حال حاضر بايد مواظب بود غرق دنياى غربى نشويم.
وقتى متوجه بوديم نبايد تكنولوژى، هدف باشد، به ابزارها به اندازه اى كه بتوانند ما را به هدفمان برسانند ارزش مى دهيم، در اين صورت خود به خود سلطه ى روح تكنولوژى ضعيف مى شود و نظرها به شكل ديگرى به زندگى مى افتد كه آن زندگى ابزارهاى ديگرى را پديد مى آورد.
البته عنايت داشته باشيد كه تمدن غربى براى اثبات خود زندگى گذشته را درست معرفى نمى كند، ضعف هايى از گذشته را عمده مى كند كه حقيقت زندگى گذشته آن ضعف ها نبوده است.
از چين گرفته تا آسيا، براى خود طب و درمان داشته اند و به صورتى طبيعى با طبيعت تعامل مى كردند و از بسيارى از بحران هاى موجود امروز جهان در امان بودند. به گفته ى دانشمندان اگر تمدن غربى بارى از دوش ما برداشت، بار غير قابل تحملى بر روان و روحمان گذاشت، ولى تمدن غربى نه تنها ما را از قوت فرهنگ هاى غير غربى محجوب نگه مى دارد، بلكه ضعف هاى خود را نيز توجيه يا پنهان مى كند.
سؤال: بعضى ها مى گويند بحث هاى نقد غرب براى توجيه مشكلات اقتصادى و مديريتى نظام اسلامى است كه نتوانسته است آن طور كه بايد به وعده هاى داده شده عمل كند، آيا همين طور است؟ به عبارت ديگر مى گويند كسانى كه موضوع نقد غرب را پيش كشيده اند با انگيزه ى طرفدارى از نظام اسلامى اين كار را مى كنند و نه با تفكرى آزاد. نظر شما چيست؟