صفحه ٣٠٦

سير تاريخى جوامع اسلامى طورى است كه دير يا زود متوجه آسيب هاى فرهنگى بر آمده از تكنولوژى غربى خواهند شد- البته موضوع حاكمان جوامع اسلامى را كه اكثراً مزدور غرب هستند بايد از مردم جدا كرد- سرّ جوامع اسلامى رو به سوى توحيد دارد، هرچند فعلًا در يك غفلت تاريخى، گرفتار فرهنگ غربى شده اند. هنوز بسيارى از موضوعات مربوط به فرهنگ غربى و آثار آن در تخريب روح اسلامى، درست و جدّى مطرح نشده وگرنه مردم در رويارويى با آن مثل همان برخوردى را خواهند داشت كه با تذكر انقلاب اسلامى، با نظام شاهنشاهى نشان دادند. وقتى متوجه شوند زشتى غرب فقط در حدّ شراب و عريانى نيست بلكه روح آن فرهنگ ضد قدسى است، برگشتى كلى نسبت به آن واقع مى شود. وفادارى جوامع اسلامى به روح توحيدى ناب اسلامى را نبايد ناديده انگاريم. بنابراين وقتى متوجه باشيم انسان ها به اندازه اى كه وفادار به يك فرهنگ صحيح هستند زندگى مى كنند و نه به اندازه اى كه در ظاهر حركات آن ها نمايان است، ديگر از اين كه زندگى آن ها در ظاهر غربى شده، نسبت به برگشت از آن زندگى مأيوس نمى شويم.
نقد فرهنگ غرب، تذكر به ملتى است كه در روح تاريخى خود هدفى را كه غرب دنبال مى كند دنبال نمى نمايد. همان طور كه وقتى متوجه شدند روح كلى انقلاب اسلامى براى برگرداندن خدا به متن زندگى ها است، بسيارى از همان هايى كه به ظاهر سر تا پا غربى شده بودند، به تظاهرات مردم جهت سرنگونى نظام شاهنشاهى پيوستند. پس مى توان گفت چون روح جوامع اسلامى با روح فرهنگ اومانيسمى متفاوت است، نقد فرهنگ