صفحه ٢٨٧

پروردگارى ندارد كه بخواهد بشريت را به سوى ساحتى برتر هدايت نمايد.
پس مى توان گفت نظريه هاى جديد در رابطه با نبوت، همگى داراى اين وجه مشترك اند كه مى خواهند دين را بر امر كاملًا بشرى تأويل كنند و اين كار دانسته يا ندانسته نفى دين است.
راهِ برون رفت از مذهب اصالت ماده آن نيست كه خود را گرفتار موضوعاتى مثل احضار روح نمائيم كه سخت مبهم است و به صرف دورى از ماده، نادانسته گرفتار امور ديگرى مى شود كه راهى به سوى بشر نمى گشايد و يك نوع «رازآموزى كاذب» است. اين نوع افراد و گروه ها على رغم نفرتى كه نسبت به مذهب اصالت ماده از خود نشان مى دهند، از بسيارى جهات به همان مذهب شبيه اند، زيرا اولًا: از همان نگاهِ فرهنگ غربى و عقل حسّى به همه چيز مى نگرند و مى خواهند با همان روش ها روح را بيابند و اثبات كنند. ثانياً: هيچ دريافتى كه انسان را نسبت به عالم ماوراء ماده مرتبط كند به دست كسى نمى دهند. در همين راستا طورى دين را تبيين مى نمايند كه عملًا با انكار دين همراه است، همان طور كه عده اى مى خواهند دين را امرى منحصراً اجتماعى و حاصل نوعى «شعور جمعى» به شمار آورند كه اين نيز مرحله اى جديد از انحراف فرهنگ مدرنيته است.
با اين اميد كه توانسته باشيم جايگاه ربوبيت پروردگار عالم را در ارسال رسولان (عليهم السلام) تبيين كنيم و معلوم شده باشد چگونه وقتى ملتى از دستورات شريعت فاصله بگيرد گرفتار بحران مى شود، بحث خود را تمام مى كنم.