صفحه ٢٥٠

در اين نگاه صحبت در مورد خدا و معنويت بى معنى و بى فايده است. اين تفكر طورى خود را آراسته كه امروزه مجامع علمى، آموزشى همه ى كشورهاى جهان را تحت تأثير خود قرار داده است و به همين جهت ملاحظه مى فرماييد در حال حاضر جهان راهى به سوى معنويت نمى شناسد. اميد است با طرح چنين بحث هايى در نقد غرب، مجامع علمى آموزشى در نظام اسلامى با آگاهى از چنين نقيصه هايى، راه كارهاى خروج از آن را تدوين نمايند، در آن صورت است كه به راحتى متدين ترين اقشار جامعه، جوانان و تحصيل كردگان خواهند بود.
وقتى علم جديد مى كوشد امور انسانى را مانند امور مادى مورد مطالعه قرار دهد، اتفاقاً اصيل ترين امور انسانى مورد غفلت قرار مى گيرد. در آن نگاه ديگر نظر به نفس مجرد انسان و وسعت بيكرانه ى آن، و حضور آن در عالم غيب و قيامت مدّ نظر قرار نمى گيرد، ديگر انسان ها در ابعاد غيبى خود زندگى نمى كنند و با ابعاد غيبى عالم، كه حقيقى ترين ابعاد عالم است، مرتبط نيستند و نتيجه آن مى شود تا دستورات اخلاقى كه وسيله ى ارتباط انسان با آن عوالم است، معنى خود را از دست بدهد و فضائلى مثل تقوى و زهد جدّى تر از ثروت دنيا قلمداد نمى شود. در چنين فضاى فكرى، مردم به مرحله اى از انحطاط مى رسند كه مفهوم حقيقت يكسره از