صفحه ٢٥

1- بايد توجه داشت كه روش ما در برخورد با غرب و بررسى آن فرهنگ از جنبه ى وجودى آن فرهنگ است، نه از جنبه هاى اخلاقى و خصلتىِ آن و در اين كتاب مرتبه ى وجودى و جايگاه تاريخى فرهنگ غربى مورد تحليل قرار گرفته است. همچنان كه وقتى «ماده» يا «وَهم» يا «عقل» را از آن جهت كه موجود است بررسى مى كنيم، يك حكم دارد، و از آن جهت كه كدام مفيد است و كدام مضر، حكمى ديگر دارد. و اساساً از موجوديت موجود از آن جهت كه موجود است در اين روش سخن به ميان مى آيد و اگر خوانندگان عزيز دقت به خرج دهند «هويت» غرب و- نه «ماهيت» غرب- برايشان روشن مى شود هرچند ذهن ساده در حد ماهيت ها تحرك دارد، در حالى كه ماهيتْ حكايت از حدود پديده مى كند و نه حكايت از حقيقت پديده، و آنچه حقيقتاً موجب معرفت حقيقى مى گردد بررسى هويت يك فرهنگ است، با مواجهه با هويت يك فرهنگ امكان تفكر فراهم مى شود، با منع تفكر؛ نه تنها خطر پنهان مى شود، بلكه انديشيدن به آينده نيز نفى مى گردد.
2- در كتاب «نگرشى بر تكنولوژى از دريچه ى بينش توحيدى» سعى شده است نسبت تكنولوژى با نگاه توحيدى مشخص شود و اگر هم گاهى به فرهنگ غربى پرداخته شده باز در رابطه با شناخت روح تكنولوژى غربى بوده است، ولى در اين كتاب بحث از ذات تمدن غربى است و اين كه ذات اين تمدن چيست و در نظام هستى چه جايگاهى دارد و چرا نبايد براى آن حيات پايدارى را در نظر گرفت.

طاهرزاده