صفحه ٣٥٩

هستند و احترام به آنها، احترام به خدا و رضايت آنها خوشنودى خدا را در پى دارد. فروتنى ما در برابر ايشان به اين دليل است كه آنان نمادى براى اطاعت و توجه به خداوند مى‌باشند. ما آنان را معبود خويش نساخته ايم، بلكه معبود ما فقط خداوند است.
 
 شمول تدبير و اراده خداوند نسبت به گستره هستى
مناسب است در اينجا به نكته‌اى ادبى اشاره كنيم. آن اينكه ادباى عرب گفته‌اند: من حق الخبر ان يكون نكرةً؛ خبر بايد نكره باشد؛ اما در آيه «اللهُ الصَّمد» كه «الصمد» خبر «الله» است ـ بر خلاف آن قاعده ـ صمد معرفه و همراه با الف و لام تعريف آمده است. دليل معرفه بودن «الصمد» و استثنا پذيرفتن قاعده در مورد آيه اين است كه منظور از صمد در آيه، صمد خاص و معين است؛ يعنى صمد به معناى كامل مطلق كه فقط بر خداوند صدق مى‌كند؛ نه صمد نسبى كه بر غير خداوند نيز اطلاق مى‌گردد. منظور از آن، غنى مطلقى است كه همه عالم امكان به او نياز دارد و مقصود و مطلوب جهان تكوين است و همه موجودات توجه تكوينى به او دارند و به ويژه، انسان توجه فطرى به او دارد. منظور از صمد در آيه كسى است كه عالم را تدبير و اداره مى‌كند و بدون اذن و خواست او كارى صورت نمى‌پذيرد. اوست كه نظام اسباب و مسببات عالم را به گردش و حركت در مى‌آورد؛ از اين رو حضرت ابراهيم(عليه السلام)ضمن نكوهش قوم خود كه بت ها و خدايان دروغين را مى‌پرستيدند، در معرفى معبود و خالق هستى چنين گفت: «الَّذِى خَلَقَنِى فَهُوَ يَهْدِينِ * وَ الَّذِى هُوَ يُطْعِمُنِى وَ يَسْقِينِ * وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ؛(257) آن