آنكه در مقابل خداوند براى خويش استقلال قائل است، ديگران را نيز مستقل مىبيند و اگر احتياجى داشت، سراغ آنها مىرود. اگر به پول نياز داشت، مىگويد: از پدر، مادر، برادر، و يا از دوستم مىگيرم و آنان را تكيه گاه و تأمين كننده نياز خود مىشناسد. پس او گرفتار دو اشتباه شده: يكى اينكه به خيال خام خود، براى خويش استقلال قائل است و توجه ندارد كه هر چه دارد، از خداست؛ دوم اينكه وقتى خداوند به وسيله ديگران نيازهاى او را برطرف مىسازد، دست خدا را وراى اقدام ديگران نمىنگرد و خيال مىكند كه ديگران به او كمك كردهاند؛ غافل از اينكه ديگران نيز، چون او فقير و نيازمندند و از خود چيزى ندارند.
وقتى ما حقيقتاً درك كرديم كه هستى از آن خداست و اوست كه غنى مطلق است و نيازهاى ديگران را برطرف مىسازد، به اين نتيجه مىرسيم كه بايد با نهايت ذلّت، حقارت و خضوع در پيشگاه با عظمت الهى كرنش كنيم. حقيقت عبادت نيز، خضوع و كرنش در برابر عظمت الهى است.
روشن شد كه ارتباط با خداوند، سكهاى است كه دو روى دارد: يك روى آن احساس خضوع، حقارت و بى مقدارى در پيشگاه الهى است، و روى ديگر آن، درخواست رفع نيازها از خداوند مىباشد و انگيزه هاى عبادت ـ با اختلاف مراتب و وسعتى كه هر يك از مراتب آن دارد ـ از آن دو ناشى مىشوند.
فراخناى خضوع در عبادت
برخى هنگام عبادت، در پيشگاه با عظمت خداوند احساس خضوع و خشوع دارند و انگيزه آنان و روح عبادتشان خضوع در برابر پروردگار است. لذّت سرشارى كه از خضوع به آنان دست مىدهد، براى ما قابل توصيف نيست، تا آنجا كه در مقام توصيف لذّت ذكر و خضوع در برابر خداوند گفته شده اگر