صفحه ٣٠٨

ارتباط توكل بر خدا با شكرگزارى و شكيبايى
در يكى از زيارت هاى اهل بيت(عليهم السلام) درباره مقام تسليم ايشان در برابر خداوند و عدم شكايت از مصايب و ناگوارى ها و مقام شكرگزارى آنان آمده است: «وَ لَكُمُ الْقُلُوبُ الّتي تَوَلَّى اللهُ رِياضَتَها بِالْخَوْفِ وَالرَّجاءِ وَجَعَلَها أَوْعِيَةً لِلشُّكْر و الثَناء وَ آمَنَها مِنْ عَوَارِضِ الغَفْلَةِ؛(204) شما دل هايى داريد كه خداوند آنها را به خوف و اميد پرورانده است و آنها را ظرف هاى شكرگزارى و ثناى خويش قرار داده و از غفلت و پيامدهاى آن مصون داشته است».
خداوند انبيا و اولياى خود را چنان تربيت كرده كه خداوند را متكفل امور و وكيل خويش مى‌شناسند؛ به همين دليل از آنچه براى آنان رخ دهد راضى‌اند و گله و شكايتى ندارند. خداوند خطاب به پيامبر خويش مى‌فرمايد: «رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكِيلاً؛ [اوست] پروردگار خاور و باختر، خدايى جز او نيست، پس او را وكيل خويش قرار بده».(205) پيام اين آيه به پيامبر(صلى الله عليه وآله) اختصاص ندارد و همه بايد خداوند را وكيل خود قرار دهند و كارهاى خود را به او واگذارند.
وقتى انسان وكيل امينى برمى گزيند، مطمئن است كه به او خيانت نمى‌كند و مى‌داند كه آن وكيل آنچه به نفع و به صلاح اوست، انجام مى‌دهد و هيچ گله و شكايتى ندارد و كاملا خاطرش از جانب او آسوده است. كسى كه خداوند را وكيل خود برمى گزيند و امورش را به او وامى گذارد، بايد به تدبير و خواست او و آنچه بر اثر مشيّت و اراده الهى براى او رقم مى‌خورد راضى شود و مطمئن باشد كه آنچه خداوند براى او پيش مى‌آورد، خير و صلاح اوست. اساساً بين ايمان و توكل بر خدا تلازم وجود دارد و ممكن نيست كسى مؤمن باشد؛ اما بر