خارج و نه در ذهن ـ كثرت و تعدد ندارد. با اين وصف هيچگاه نمىتوان به جاى كلمه «واحد»، «احد» را به كار برد و گفت: احد، اثنان، ثلاث؛ هرچند كه در اعداد تركيبى احد به كار مىرود و گفته مىشود «احد عشر».
فهم نارسا و محدود ما از صفات و مقام احديت خداوند
پس از استعمال كلمه «احد» كه در فارسى به «يكتا» ترجمه مىشود ـ البته كلمه يكتا نمىتواند جامع معناى احد باشد و به درستى آن را ترجمه كند ـ نمىتوان عدد ديگرى بدان افزود. اين نكته حاكى از آن است كه موصوف «احد» در ذهن، خارج و حتى در وهم قابليت تعدد، تجزيه و تركيب را ندارد. وقتى مىگوييم «يك انسان»، او يكى است؛ اما از اعضا و ميلياردها سلول تركيب يافته و قابل تجزيه است. با توجه به كثرتى كه در ساختار وجودى انسان است، حقيقتاً او متكثر مىباشد و وحدت ندارد. از اين رو به صفت «احد» متصف نمىشود؛ ولى خداوند محض وحدت است و هيچ گونه كثرتى براى او متصور نيست؛ به همين دليل به «احد» متصف مىگردد.
كاربرد اين ويژگى براى خداوند در سوره توحيد، براى توجه دادن انسان به اين حقيقت است كه خداوند قابل مقايسه با هيچ موجود ديگرى نيست و هيچ گونه تركيب و كثرتى در ذات او وجود ندارد. درك اين ويژگى و فهم بساطت و وحدت محض خداوند براى اذهان عادى بشر بسيار دشوار است. انبيا كوشيدند كه بشر، خداوند را با اين وحدت و بساطت بشناسد؛ اما اغلب انسان ها به چنينشناختى دست نيافتند. براى آنان تنها هضم اين نكته آسان بود كه بدانند مخلوقاند و انسان و جهان پيرامونش آفرينندهاى دارد؛ اما نتوانستند مقام احديت الهى را بشناسند و در فعاليت ذهنى خود هر گونه تعدد و تكثرى را از خداوند سلب كنند.