صفحه ١٩٦

مخلوقات را براى رهايى از تنهايى خلق نكرده؛ چه اينكه در دعاها و مناجات ها آمده است كه هيچ‌گاه خداوند از تنهايى دلگير نمى‌شود و كمال او در يگانگى و تنهايى است. ما چون ناقص هستيم، از تنهايى دلگير مى‌شويم و همواره مى‌خواهيم با كسى انس پيدا كنيم و از انس با ديگران لذت مى‌بريم. در واقع ما چون ضعيف و ناقص هستيم، به وسيله انس با ديگران كمالى را بر خود مى‌افزاييم و نقصى را از خويش مى‌زداييم و لذت ما، به جهت كمال و نفعى است كه از انس با ديگران عايدمان مى‌شود؛ اما خداوند عارى از نقص و كاستى است و از كمالات نامحدود برخوردار مى‌باشد. او به كسى احتياج ندارد، و در يك كلمه، رحمت الهى باعث شده تا خداوند عالم را بيافريند. البته كسانى كه با اصطلاحات علم فلسفه و معقول سروكار دارند، استفاده از واژه «فياضيت» را مناسب‌تر مى‌دانند. در هر صورت رحمت يا فياضيت و به تعبير ديگر، بخشايش گرى بى نهايت، و بدون چشم داشت خداوند، مقتضى خلق عالم است.
 
 نسبت ربوبيت خدا با اراده و نيروى اختيار انسان
از ديگر سوى، كار عالم به خلق و ايجاد ختم نمى‌شود و دگرگونى هايى كه همواره در پديده ها رخ مى‌دهند، حاكى از آن هستند كه خداوند لحظه به لحظه شئون پديده ها را تدبير مى‌كند و همه تغييرات، كمالات و يا كاستى هايى كه در پديده ها به وجود مى‌آيد ـ و در كل، تكاملى كه در سير عمومى جهان آفرينش دنبال مى‌شود ـ از اراده و ربوبيت پروردگار عالم سرچشمه مى‌گيرد. پيشينيان تصور مى‌كردند كه اجرام فلكى، ماه و خورشيد ثابت مانده‌اند و پس از آفرينش آنها، هيچ گونه تغيير، تبديل و تحولى در آنها پديد نيامده است. شايد برخى از