خداوند، اين معنا را به ذهن مىآورد كه عالم از درون وجود خداوند تراوش مىكند. اين معنا مستلزم نقص و تركيب در خداوند است. مسلماً نبايد از نسبت فيض و افاضه به خداوند چنين معنايى را برداشت كرد. افاضه عالم از سوى خداوند، به معناى تحقق عالم با اراده الهى است.
با توجه به ايهامى كه در واژه «فياض» وجود دارد كه مستلزم نقص وجود الهى است، برخى از افراد سطحينگر بر اهل معقول خرده مىگيرند كه چرا واژه «فيض» را درباره خداوند به كار مىبرند؟ پاسخ اين است كه ظاهر واژگانى نظير «افاضه»، «خلق»، «صدور» و «صنع» را كه درباره خداوند به كار مىبريم. ـ همچنين تعابير فراوانى كه در قرآن و روايات در مورد خداوند استعمال شده؛ نظير «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى(268)» ـ معانى مادى و جسمانى را به ذهن مىآورند؛ اما بايد آنها را از نقص و حيثيت هاى عدمى كه زاييده اطلاق آنها بر موجودات امكانى و مادى است، تجريد كنيم و صرفاً جنبه كمال و جنبه وجودى شان را كه متناسب با مقام الوهيت است، در نظر بگيريم؛ ولى هر قدر درباره واژه «ولادت» تجريد و تنزيه صورت پذيرد، در نهايت نمىتوان معناى «جدا شدن» را از آن كلمه گرفت؛ از اين رو ـ با توجه به اينكه جداشدن از غير در حاق معناى ولادت نهفته ـ نمىتوان آن را به خداوند نسبت داد و با هيچ توجيهى نمىتوان زايش و توليد را به خداوند نسبت داد. عالم با امر و اراده خدا تحقق مىيابد، و از ذات خداوند و وجود او جدا نمىشود.
نفى زاده شدن از خداوند
ويژگى ديگرى كه با فعل منفى «لم يولد» از خداوند سلب گرديده، زاده شدن و
به سوی تو
جلسه بيست و سوم: رهيافتى به حقايق و معارف سوره توحيد(3)