صفحه ٢٤١

جمع بندى مطالب پيشين
تفسير فرازهايى از اذان و قسمتى از سوره حمد گذشت. اكنون جمع بندى و خلاصه‌اى از مباحث گذشته را ارائه مى‌دهيم و سپس به ادامه بحث مى‌پردازيم.
از مباحث قبل به دست آمد كه بزرگ ترين شرف براى انسان، اين است كه خداوند او را به حضور بپذيرد و به او اجازه دهد كه در برابر خالق خويش بايستد و با او سخن گويد. بالاتر از آن، اينكه در مقام انجام دادن عبادت و وظيفه خويش، از اين لياقت و مقام والا برخوردار شود كه كلمات و آيات خدا را بر زبان آورد. اين كلمات كه از زبان ما جارى مى‌شود و ما به وسيله آنها با خداى خود سخن مى‌گوييم از آنجا كه سخن خداست و به ذات پروردگار انتساب دارند، نورانيت و شرافتى به گوينده مى‌بخشد كه در وصف نمى‌گنجد. علاوه بر آن، وقتى از بين چند هزار آيه قرآن، خداوند بر ما واجب كرده كه سوره حمد را در هر نمازى دو بار بخوانيم، اين انتخاب و گزينشْ عظمت و جايگاه ويژه سوره حمد در قرآن را براى ما ترسيم مى‌كند؛ تا آنجا كه خداوند بر رسول خود منّت مى‌نهد و مى‌فرمايد: «وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ؛(134) و به راستى به تو سبع المثانى [:سوره حمد] و قرآن بزرگ را عطا كرديم».
بر اساس تفسيرى كه از اين آيه در روايات آمده، منظور از «سبع المثانى» سوره حمد است؛ از جمله محمدبن مسلم از امام صادق(عليه السلام) سؤال مى‌كند كه آيا