عبادتش هيچ درخواستى ندارد. وى خود را بنده خدا مىداند و معتقد است كه كار بنده، تنها اطاعت و دلدادگى به مولا است و جز اين نبايد درخواست ديگرى از مولاى خويش داشته باشد. او بايد در عشق محبوب و معشوق خود ذوب شود و در درياى انس با او غوطه خورد. البته معشوق نيز دست نوازش بر سر او مىكشد و او را از الطاف و عنايات خويش برخوردار مىسازد و از آنچه زبان به درخواست آنها نگشوده بهره مندش مىسازد.
توجه كامل به خدا در عبادت
اطلاق ديگرى كه مىتوان براى جمله «ايّاك نعبد» و عبادت خدا در نظر گرفت، اين است كه بنده در مقام عبادت با زبان حال و قال عرضه مىدارد: خدايا، من با همه وجود تو را عبادت مىكنم و روح، دل و ذهنم تنها متوجه توست و به جاى ديگرى توجه ندارد؛ چون به هر اندازه كه در نماز و عبادت توجه انسان از خداوند منصرف و به جاى ديگرى جلب گردد، از ارزش عبادت انسان كاسته مىشود، و عبادت كامل عبادتى است كه در آن توجه انسان فقط به خدا معطوف باشد. البته رسيدن به اين مرحله، بسيار دشوار و طاقت فرساست.
يكى از علمايى كه در جريان حادثه هفت تير سال 1360 به شهادت رسيد، نزد يكى از علماى اخلاق رفته و از ايشان توصيه اخلاقى درخواست كرده بود تا وى را به نحوه انس يافتن با محبوب راهنمايى كند. آن عالم به او فرمود: اين راهى كه تو مىخواهى در پيش گيرى، بسيار دشوار و طاقت فرسا و به مثابه كندن كوه با مژگان چشم است! كندن كوه با تيشه و كلنگ بسيار دشوار است، حال تصور كنيد كسى بخواهد با مژه چشمْ كوه را بكند. با توجه به
به سوی تو
جلسه پانزدهم: تجلّى عبوديت در نماز (2)