صفحه ٥٢

خطرناك و سنگين است كه جا دارد چنين اعتقادى موجب متلاشى گشتن جهان شود؛ فرجامى كه خداوند براى هيچ گناهى (مانند قتل نفس يا...) درخواست نكرد و حداكثر قومى را كه به گناه بزرگى مبتلا مى‌شدند و دست از آن بر نمى‌داشتند، با عذاب خود هلاك مى‌كرد. قرآن وقتى طغيان آنان را ذكر مى‌كند، نمى‌فرمايد كه گناهشان به قدرى سنگين است كه جا دارد عالم را متلاشى كند. پس آنچه قرآن درباره اعتقاد شرك آلود مسيحيان گفته، ناشى از آن است كه اعتقاد صحيح به توحيد نقش اول را در سلامت روح و تكامل انسان دارد و اگر اين اعتقاد آسيب ببيند و با وسوسه و شرك آلوده شود، مجموعه رفتار و اعمال انسان خراب مى‌گردد. از اين رو ـ چه در اسلام و چه در اديان الهى ديگر ـ هيچ چيز مهم‌تر از مسأله توحيد و پرستش خداى يگانه نيست.
 
 معناى توحيد حقيقى
برخى تصور مى‌كنند كه توحيد، در «توحيد در خالقيت» خلاصه مى‌شود و كسى كه تنها معتقد باشد كه آفريننده عالم يكى است، موحد مى‌باشد. اينان كلمه «الله» در جمله «لا إلهَ إلاَّ الله» را فقط به معناى «خالق عالم» مى‌دانند. اگر نظر اين گروه را بپذيريم، بايد مشركان مكه را موحد بدانيم، چرا كه آنان حدود سيصدو شصت بت داشتند و آنها را مى‌پرستيدند و در عين حال «الله» را به عنوان خالق آسمان ها و زمين قبول داشتند و هرگز بت ها را خالق نمى‌دانستند. چنان كه قرآن مى‌فرمايد: «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الاَْرْضَ لَيَقُولُنَّ اللهُ(30) و اگر از آنها بپرسى: چه كسى آسمان ها و زمين را خلق كرده؟ قطعاً خواهند گفت: خدا».