گفتارها و رفتارهاى دولتمردان، سياستمداران، جامعهشناسان و صاحبنظران مختلف در اين باره وجود دارد. اما به راستى عظمت اين انقلاب از چه جهت است؟ آيا عظمت انقلاب ما در دنيا از آن جهت است كه عدهاى از حكومت خلع شده و عدهاى ديگر جانشين آنان شدند؟! واضح است كه اين پاسخ بسيار نارسا است. همواره در طول تاريخ عدهاى از حاكمان يكى پس از ديگرى بر اين كشور حكومت كردهاند و جايگزين شدن يك قدرت به جاى قدرت ديگر و يا يك فرد به جاى فرد ديگر در عرصه حكومت پديده تازهاى نيست. اين مسأله هميشه و در همه جاى دنيا بوده و هست و خواهد بود: وَ تِلْكَ الْأَيّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النّاس(245) و ما اين روزها (ىِ پيروزى و شكست) را در ميان مردم مىگردانيم.
اين گونه تحولات و جابهجايى قدرتها پيوسته در طول تاريخ بشرى وجود داشته و حوادث فراوانى از اين دست در كتب تاريخ يافت مىشود. در تاريخ اسلام نيز شاهد اين گونه وقايع هستيم. بعد از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) عدهاى حكومت كردند و آن گاه بنى اميه حكومت را به دست گرفتند و در پى آنان بنى عباس به مدت چند صد سال جايگزين آنان شدند. جابهجايى قدرتها ادامه پيدا كرد تا نوبت به صفويه، افشاريه و قاجاريه در ايران رسيد. قاجاريه نيز جاى خويش را به حكومت پهلوى دادند و با پيروزى انقلاب اسلامى، حكومت پهلوى منقرض گشت. بنابراين صرف انقراض طبيعى حكومتها و جايگزينى يكى پس از ديگرى، امر عجيب و مهمى به شمار نمىآيد و اجمالا مىدانيم كه اعتراف دنيا به عظمت انقلاب اسلامى، صرفاً به دليل جايگزينى حكومت اسلامى به جاى حكومت پهلوى نيست.
حدود 2500 سال در ايران رژيم سلطنتى حاكم بود. آيا عظمت انقلاب اسلامى در تبديل رژيم «سلطنتى» به رژيم «جمهورى» است؟! در اين باره نيز بايد بگوييم كه صرف تبديل رژيم سلطنتى به رژيم جمهورى دليل عظمت انقلاب اسلامى ايران محسوب نمىشود؛ چه اين كه حوادث مشابه آن در دنيا فراوان است. براى مثال، با انقلاب كبير فرانسه و يا انقلاب اكتبر شوروى، رژيم اين كشورها به جمهورى تبديل شد و در برخى كشورهاى ديگر با بروز كودتا رژيم سلطنتى منقرض مىشود. البته تبديل اين رژيمها به «جمهورى» با يكديگر يكسان نيست و تفاوتهاى آنها از جهات مختلف با يكديگر مقايسه مىشود؛ مثلا گاه انقلابها را از نظر مقدار خسارتها و تعداد تلفات مورد مقايسه و تحليل قرار مىدهند. تعويض برخى