غير از قوم نوح، اقوام ديگرى نيز به همين سرنوشت دچار شدهاند. خداوند برخى را با طوفان عذاب كرد، عدهاى را با زلزله از بين برد و بعضى را با بارش سنگ از آسمان عذاب كرد. در مورد امت پيامبر آخر الزمان هم به مؤمنان فرمود: قاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَ يُخْزِهِمْ وَ يَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَ يَشْفِ صُدُورَ قَوْم مُؤْمِنِين(185) با آنان بجنگيد؛ خدا آنان را به دست شما عذاب و رسوايشان مىكند و شما را بر ايشان پيروزى مىبخشد و دلهاى گروه مؤمنان را خنك مىگرداند. ديگر از اين زمان به بعد، خدا بر اقوام عذاب آسمانى نازل نمىكند. عذاب بايد به وسيله مؤمنان بر سر كفار معاند نازل شود.
البته با بيان اين مطالب شايد فردا دوباره برخى روزنامهها بنويسند: باز فلانى خشونتطلبى راه انداخته! و روحيه خشونتطلبى را ترويج مىكند! ولى اين آيه قرآن است. اگر قرآن داراى «رحمان و رحيم» است، اين آيات را نيز دارد. چرا به اين همه آياتى كه در باره عذاب اقوام گذشته است توجه نمىكنيد؟! در كجا فرموده است فلان قوم تا آخر زندگى كردند و همه آنان مؤمن و اهل سعادت بودند و مشمول رحمتهاى هميشگى خدا گرديدند؟! معمولا داستانهايى كه خداوند نقل مىكند مربوط به كسانى است كه در نهايت به عذاب الهى گرفتار آمدند. در آخرالزمان اين عذابها به وسيله اسباب طبيعى نازل نمىشود، بلكه به دست مؤمنان جارى مىگردد. اگرچه همه چيز براى خدا يكسان است: وَ لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الاَْرْض(186) و سپاهيان آسمان و زمين از آنِ خدا است. همه چيز لشكر خدا است؛ باد، باران، دريا و آتش؛ ولى اراده الهى آن است كه در اين زمان عذابها به دست مؤمنان بر سر كفار بريزد. مىفرمايد با آنها بجنگيد تا خدا به دست شما آنها را عذاب كند: قاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَيْدِيكُم. خدا مىخواهد آنها را رسوا و خوار سازد و شما را بر آنان پيروز گرداند و از اين طريق دلهاى مؤمنان رنجديده كسانى مانند فلسطينىها را خنك سازد: وَ يُخْزِهِمْ وَ يَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَ يَشْفِ صُدُورَ قَوْم مُؤْمِنِين.
پس جهاد و دفاعى كه در اسلام واجب شده فقط براى حفظ آب و خاك نيست. آنچه مهمتر از آن است حفظ ايمان و ارزشهاى دينى است. هر گاه، هر جا و به وسيله هر كس، دين، ايمان و ارزشهاى دينى به خطر افتد، در مقابل آنان دفاع به شيوه مناسب واجب است و چنانچه هيچ راه ديگرى جز دفاع نظامى وجود نداشته باشد، دفاع به صورت نظامى آن واجب