صفحه ٢٥٩

ما شاهد حمله آمريكا به افغانستان هستيم. آمريكا براى اين كار از مدت‌ها پيش زمينه‌چينى كرده و مقدمات آن را فراهم ساخته است تا بتواند به موفقيت برسد. پس از مدت‌ها كه از اين حمله نظامى مى‌گذرد، ما هنوز نتوانسته‌ايم به عمق اين قضيه و زمينه‌سازى‌هايى كه براى آن انجام گرفت پى ببريم. اين حمله از چه زمانى طراحى شد؟ آيا هدف آنان تنها حمله به افغانستان بود، يا اين حمله نظامى مقدمه‌اى براى عمليات بعدى است؟ آيا واقعاً هدف اين عمليات سركوب و نابودى نيروهاى طالبان بود يا مسايل ديگر در كار است؟ پاسخ به اين پرسش‌ها، در حيطه كار من نيست و بنده هيچ تخصصى در اين مسايل ندارم، ولى به هر حال روشن است كه آمريكا براى حمله به كشور افغانستان از زمينه‌هاى فرهنگى و تبليغاتى فراوانى بهره برد. براى اين كار هماهنگى‌هاى لازم را با كشورهاى دوست خويش به عمل آورد و نظر موافق آنان را جلب كرد و از اين طريق توانست كمك‌هاى فراوانى به دست آورد. با اين كه قدرت نظامى آمريكا ده‌ها و صدها برابر افغانستان است، آمريكا نمى‌توانست به تنهايى و بدون انجام اين هماهنگى‌ها به افغانستان حمله كند. او مجبور بود منت انگلستان را بكشد و كشورهاى ديگر را با خود همراه سازد. اينها مربوط به پيچيدگى‌هاى امور و مسايل روزگار ما است كه حمله به يك كشور ضعيف از طرف يك كشور قوى به سادگى امكان‌پذير نيست. در آخر نيز با وجود همه امكانات، نتوانستند به همه اهداف خود دست پيدا كنند و به ناكامى خويش اعتراف كردند.(169)
به هر حال، دولت اسلامى در مقابل دشمنانى قرار دارد كه داراى انواع نقشه‌ها و توطئه‌هاى شيطانى هستند. براى حفظ كيان، حيثيت و منافع كشور، تنها نمى‌توان به تعداد سربازها، افزايش مدت سربازى، تهيه اسلحه بيشتر و چيزهايى از اين قبيل بسنده كرد. در مقايسه با ساير عوامل، اينها مسايلى ساده و ابتدايى به شمار مى‌روند. در اين زمينه بايد به مسايل مهم جنبى و حاشيه‌اى، مانند: مسايل سياسى، فرهنگى، اقتصادى و اجتماعى نيز توجه كرد. دولت اسلامى بايد به روابط خويش با ديگر كشورها، و نيز به رويدادهايى كه در داخل جامعه مى‌گذرد توجه نشان دهد. دولت اسلامى در مقابله با دشمنان، تنها به ارتش و سلاح نياز ندارد،