صفحه ١٨٧

گشت. اما اين آقاى كشيش مى‌گويد: بايد انجيل را از نو قرائت كرد! به عبارت ديگر، از نظر او مى‌توان انجيل را به گونه‌اى معنا كرد كه با هم‌جنس بازى سازگارى داشته باشد! يكى از چيزهايى كه امروزه در بسيارى از كشورهاى غربى رايج است همين عمل زشت است. برخى از آنان ازدواج را براى رجال دينى جايز نمى‌دانند و اساساً ازدواج را يك عمل حيوانى تلقى مى‌نمايند!! در عوض به عادت زشت هم‌جنس بازى مبتلا گشته‌اند.
به هر حال، بر اساس شبهه تعدد قرائت‌ها يك آيه چند معنا خواهد داشت و اين معناها بدون ضابطه و ملاك است و هيچ كدام از معناها بر معناى ديگر ترجيح و برترى نخواهد داشت، چون هر كدام يك قرائت است! بنابراين، هيچ امر ارزشى، هيچ كتاب آسمانى، هيچ دين و حتى هيچ كتاب اخلاقى جايگاه و منزلت نخواهد داشت؛ چون هر معنايى كه ذكر شود، خواهند گفت: اين معنايى است كه شما مى‌گوييد، معناى ديگر و قرائت ديگرى نيز در كار است كه ممكن است آن معنا ضد معناى اول باشد! اگر بگوييد: اين عمل حرام است، با معنايى كه او در مقابل شما ارائه مى‌دهد حلال خواهد شد! اگر بگوييد: فلان امر واجب است، او با معنايى كه ذكر مى‌كند، معلوم مى‌شود نه تنها واجب نيست بلكه حرام است! ما امروزه شاهد مصاديق و نمونه‌هاى روشن اين موارد در جامعه اسلامى خودمان هستيم. اگر اين چيزها را در كشور خودمان نمى‌ديديم واقعاً باور نمى‌كرديم.
چگونه يك انسان عاقل چنين فرضيه‌اى را مى‌پذيرد كه يك كلام، دو معناى متضاد داشته باشد و هر دو هم صحيح بوده و هيچ يك بر ديگرى ترجيحى نداشته باشد. يك معنا حلّيت است و معناى ديگر حرمت است و هر دو هم درست است! امروزه كار مدعيان قرائت‌ها به جايى رسيده است كه وقتى يك آيه را تفسير به رأى مى‌كنند خود را ملتزم نمى‌بينند براى آن مستند ادبى ذكر كنند؛ مثلا بگويند، بر اساس فلان كتاب لغت، فلان شعر شاعر و يا فلان مطلب علمى مى‌توان اين معنا را براى اين آيه ذكر كرد. در گذشته هرگاه كسى مى‌خواست تفسير به رأى كند، آسان نبود و نمى‌توانست دست در آستين كرده و معنايى را به عنوان قرائت جديد ارائه دهد. هرگاه مى‌خواست تفسير به رأى كند و ديدگاهى خاص را بر قرآن تحميل كند، سعى مى‌كرد توجيه و دليلى براى آن ارائه دهد؛ مثلا مى‌گفت: اين معنا در فلان شعر شاعر عرب به كار رفته است؛ ولى امروزه مدعيان قرائت‌ها حتى اين‌گونه ضوابط و ملاك‌ها را معتبر نمى‌دانند! كسى كه «مسلك بابيت» را اختراع كرد، در ابتدا ادّعاى ارتباط با امام زمان را مى‌كرد، بعد گفت