درست است! هر چه ما مىگوييم درست است، هر آنچه هم ديگران بيان مىكنند درست است! آنان اين سخن را به منظور پرهيز از برخوردها، تنشهاى اجتماعى و در نهايت جلوگيرى از جنگها و خونريزىها و موضعگيريهاى حادّ بر ضدّ خودشان اظهار مىكنند! در واقع اين امر، يكى از عوامل پذيرش قرائتهاى مختلف است.
به هر حال، اگر بخواهيم بهطور ريشهاى اين مسأله را در فرهنگ اسلام بررسى كنيم، بايد به مسأله «تفسير به رأى» نظرى بيفكنيم و ببينيم تعدد قرائتها يا تفسير به رأى در فرهنگ اهل بيت(عليهم السلام) چه جايگاهى دارد. در اينباره به سه حديث اشاره مىكنيم:
1. قال رسول اللّه(صلى الله عليه وآله): قالَ اللّهُ جَلَّ جَلالُه ما آمَنَ بى مَنْ فَسَّرَ بِرَأْيِهِ كَلامى(120) رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) نقل مىكند كه خداى متعال مىفرمايد: كسى كه بر اساس رأى خويش كلام من را تفسير نمايد، به من ايمان نياورده است.
ايمان به قرآن متوقف است بر اين كه انسان همان معنايى را كه عرف محاوره از كلام مىفهمد و مورد تأييد خود پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و ائمه اطهار(عليهم السلام) و علماى اسلام است، بپذيرد. اگر معنايى غير از آن را بياورد، علامت آن است كه حقيقتاً ايمان نياورده است و با الفاظ بازى مىكند. مىگويد: آيه را قبول دارم، اما معناى آن چيز ديگرى است! معنايى كه نه خدا گفته، نه پيغمبر، نه امام و نه هيچ عالمى آن را بيان داشته است! معنايى است كه تنها من آن را مىفهمم! معناى معقولى را كه خود خدا و پيامبر براى كلام خويش بيان داشتهاند، نمىپذيرد و با ادعاى ايمان به قرآن و قبول آن، معنايى را كه از پيش خود ساخته به آن نسبت مىدهد. او دلخواه خويش را پذيرا گشته و هوسهاى نفسانى خود را حاكم گردانيده است. ايمان به پيامبر متوقف بر اين است كه قرآن را همانگونه كه پيغمبر(صلى الله عليه وآله)، ائمه اطهار(عليه السلام)و علماى وارسته و بىغرض معنا كردهاند، بپذيرد. جعل معنايى بىاساس و ادعاى اينكه اين معنا برداشتى نو و قرائتى جديد است، ايمان به خدا و پيغمبر نيست، بلكه ايمان به هوسهاى خويش است!
2. مَن فَسَّرَ القرآنَ بِرَأْيِهِ فَقَدِ افْتَرى عَلَى اللّهِ الْكَذِب(121) هر كس قرآن را به رأى خويش تفسير كند، در واقع به خدا دروغ بسته است.
از آنجا كه او معنايى را كه خدا و پيغمبر فرمودهاند قبول ندارد و معنايى ديگر را آورده كه