است؛ دليل اين عقوبت هم اين است كه آمريكايىها، ليبرالِ افراطى شده و دين را به كنارى گذاشته و در پى هوسها و ميلهاى نفسانى و حيوانى خود هستند. اين دو كشيش پروتستان كه جرأت كردند چنين مطالبى را عليه ليبراليسم مطرح سازند بلافاصله مورد هجوم دولتىها و تبليغات صهيونيستى واقع شدند. آنان در رد سخنان اين كشيشان گفتند: اين چه سخنانى است مىگوييد؟ شما بايد پس از اين حادثه مردم را دلدارى دهيد. شما در عوض دلدارى دادن، ناراحتى مردم را افزون مىسازيد.
من كارى به درستى يا نادرستى سخنان آن دو كشيش ندارم. منظورم از نقل اين داستان، بيان اين جمله آنان بود كه: «چون مردم آمريكا، ليبرالِ افراطى گشتهاند، خداوند آنان را عقوبت نموده است». منظور كشيشان از ليبرال، همان اخلاق ليبرالىِ بىبند و بارى و ترويج مفاسد است. ايده ليبرالى در ابتدا در مباحث اقتصادى مطرح گشت، آن گاه به مسايل تربيتى، اخلاقى و ساير حوزهها نيز سرايت داده شد. اين تفكر اگر هم در ابتدا با انگيزههاى صحيحى مطرح شده باشد، ولى امروزه «ليبراليسم» كه در دنيا گفته مىشود چيزى جز هوسمدارى و پيروى از هوا و هوس نيست، همان كه قرآن مىفرمايد: أفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلا(113) آيا آن كس كه هواىِ نفس خود را معبود خويش گرفته است ديدى؟ آيا مىتوانى ضامنِ او باشى؟!
در فرهنگ ليبراليسم، انسان تقيدى به دين و اخلاق و حكم عقل ندارد. او كاملا آزاد است و هرچه دلش خواست، به شرط معارض نبودن با آزادى ديگران، مىتواند انجام دهد. اين فرهنگ، امروزه از سوى آمريكا ترويج مىشود. حتى ليبراليسم موجود در كشورهاى اروپايى به اندازه ليبراليسم آمريكايى افراطى نيست. كاش در اينجا مجالى بود تا آنچه را كه من به چشم خود از ليبراليسم آمريكايى ديدهام، بيان نمايم.
به هر حال، موج ليبراليسم كه به وسيله آمريكا و ديگر كشورهاى غربى در دنيا ترويج مىشود، به كشور ما هم رسيده است. بزرگترين و محكمترين سدّى كه در مقابل امواج ليبرالى قد عَلَم كرده و مانع از گسترش افكار شيطانى آنان شده است، اسلام است؛ اسلامى كه امام خمينى(رحمه الله) آن را زنده كرد و نظام اسلامى ايران ثمره آن محسوب مىشود. براى آمريكا و همه كشورهاى ليبرالى، هيچ دشمنى خطرناكتر از اسلام و جمهورى اسلامى نيست. اگر خودشان را سرگرم چيزهاى ديگرى مىكنند، اين امر براى راه گم كردن است. هدف اصلى، نابودى