مسير رسيدن به سعادت قرار دارد، كنار زند تا بتواند به سعادت دست يابد. وقتى او به سعادت رسيد، از آن جهت كه موفق شده موانع راه را كنار زند و از دست عوامل باز دارنده نجات يابد، درباره او واژه فلاح به كار مىرود و گفته مىشود كه به فلاح رسيده. پس واژه فلاح در موردى به كار مىرود كه شخص موانع دستيابى به رشد، كمال و هدف را كنار مىزند و به تعبير ديگر، از آن موانع نجات مىيابد؛ اما از آن نظر كه شخص سعادتمند به مطلوب و سعادت رسيده، كلمه «فاز» درباره او به كار مىرود و منظور اين است كه او موفق شده به مطلوب خود دست يابد.
نماز عامل فلاح و رستگارى است و در اذان و اقامه، نمازگزاران به نماز كه عامل رسيدن به فلاح است، دعوت مىشوند و ذكر «حيّ على الفلاح» نمازگزار را به اين نكته متوجه مىسازد كه او با بجا آوردن نماز، به فلاح مىرسد. در اينجا اين سؤال مطرح مىشود كه چرا نماز باعث فلاح و رستگارى مىشود؟ پاسخ اين است كه دلبستگى هاى مادى، خود به خود نه فقط انسان را در رسيدن به سعادت يارى نمىرسانند، بلكه ممكن است سدّ راه وى شوند. البته اگر نيازمندى هاى مادى با انگيزه متعالى و الهى همراه گردند، باعث رسيدن به سعادت مىشوند. نيازمندى ها و تعلقات مادى از اوان طفوليت در انسان ظاهر مىشود و كودك پس از تولد با احساس گرسنگى ميل خود به غذا را نشان مىدهد و از همين مرحله، دلبستگى به خوردنى ها در او پديد مىآيد. البته رفته رفته اين تعلقات فزونى مىگيرند و انسان به مرحلهاى مىرسد كه دل بستگى به مقام، رياست و شهرت دنيوى نيز در او پديد مىآيد.
يكى از محرّك هاى اصلى انسان براى تأمين خواسته ها و نيازهاى مادى، لذتى است كه براى انسان حاصل مىشود. چنين لذتى علاوه بر آنكه موقتى
به سوی تو
جلسه پنجم: جايگاه و ويژگى هاى نماز