صفحه ٧٧

چنان كه اشاره كرديم در قرآن واژه «فلاح» و مشتقات آن فراوان به كار رفته‌اند. به عنوان نمونه، سوره مؤمنون با آيه «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ؛ به راستى كه مؤمنان رستگار شدند». آغاز شده و در سوره بقره نيز پس از آنكه خداوند پرهيزگاران را معرفى مى‌كند، مى‌فرمايد: «أُولئِكَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛(41) آنان برخوردار از هدايتى از سوى پروردگار خويشند، و آنان همان رستگارانند».
جا دارد كه به اين نكته ادبى اشاره كنيم كه باب «افعال» معمولاً متعدى است؛ اما در برخى موارد در قالب «فعل لازم» به كار مى‌رود. در دو آيه مذكور «افلح» و «المفلحون» لازم هستند و «افلح» به معناى «صار ذا فلاح؛ برخوردار از فلاح شد» و «مفلح» به معناى برخوردار از فلاح و رستگارى است.
فلاح به معناى فوز، سعادت و پيروزى نيز به كار مى‌رود؛ چنان كه در آيه «... قَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى؛(42) در حقيقت، امروز هر كه فايق آيد خوشبخت است». «افلح» به معناى «فاز»، يعنى غلبه يافتن و كامياب شدن است. همچنين در آيه «...وَ لا يُفْلِحُ السّاحِرُ حَيْثُ أَتى؛(43) و جادوگر هر جا كه رود پيروز نگردد». «فلاح» به معناى پيروزى است.
پس مفهوم فلاح، ارتباط نزديكى با مفهوم فوز و سعادت دارد و با دقت در موارد كاربرد آنها مى‌توان ارتباط آنها را شناخت. توضيح اينكه هر كس فطرتاً گمشده‌اى به نام «سعادت» و «خوشبختى» دارد و نمى‌توان كسى را يافت كه در جستوجوى آن نباشد. كسى كه به دنبال سعادت است، بايد موانعى را كه در