مى دهد، و همچنان كه آنان با خداد نجوا دارند، خداوند در سويداى دلشان با ايشان رازگويى مىكند: «عِبادٌ نَاجاهُمْ في فِكْرِهِمْ وَ كَلَّمَهُمْ فِى ذاتِ عُقُولِهِمْ».(233)
ممكن است انسان دوستى بسيار صميمى داشته باشد و در جلسهاى يك لحظه از او غافل شود؛ اما آن دوست با اشاره وى را متوجه خود كند. در اين حال چه بسا اشاره از ديگران پوشيده بماند؛ اما براى مخاطبش از هر تكريم و احترامى بالاتر است؛ چون از شدّت علاقه و محبت دوست حكايت مىكند. همچنين وقتى دوستان خدا از او غافل مىشوند، خداوند با تابيدن نور هدايت و ايجاد دگرگونى در دلشان، آنان را متوجه خود مىكند كه اگر اين تصرف الهى نمىبود، آنان از خدا غافل مىماندند؛ و همچنان كه براى فرزندان باشخصيّت، اخم و بى اعتنايى پدر از مجازات بدنى دردناكتر است، براى دوستان خدا محروم ماندن از توجه خدا و تصرف روحانى وى، از هر عذاب و شكنجهاى گرانتر مىباشد.
به سوی تو
جلسه بيستم: جايگاه نعمت الهى در نماز