صفحه ٣٢٠

تعيين مصداق است؛ چنان كه در جاى ديگر نيز خداوند درباره آنان فرمود: «وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُوا بِغَضَب مِنَ اللهِ...؛(224) و بر آنها [مُهر]خوارى و درماندگى زده شد و به خشم خدا گرفتار شدند».
پس يهود، از جمله كسانى هستند كه خدا بر آنان خشم گرفته است، ولى كسان ديگرى نيز وجود دارند كه مشمول خشم خدا قرار گرفته‌اند، چنان كه در جاى ديگر مى‌فرمايد: «وَ لكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْراً فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللهِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ؛(225) ليكن هر كه سينه‌اش به كفر گشاده گردد خشم خدا بر آنان است و برايشان عذابى بزرگ خواهد بود».
همچنين نصارا در روايات به عنوان مصداق گمراهان ذكر شده‌اند نه اينكه اين عنوانْ منحصر به ايشان باشد؛ زيرا به جز آنان كسان ديگرى نيز هستند كه در شمار گمراهان قرار دارند: «وَ مَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالاِْيمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِيلِ؛(226) هر كسى كفر را جايگزين ايمان كند، مسلماً از راه درست گمراه شده است».
اساساً نسبت هدايت با ضلالت، تقابل عدم و ملكه است. مهتدى كسى است كه هدايت شده و ضالّ و گمراه كسى است كه فاقد هدايت است و در عين حال قابليت هدايت را دارد؛ نظير تقابل بين بينا و نابينا كه نابينا بر كسى اطلاق مى‌شود كه چشم ندارد؛ اما شأنيت چشم داشتن را دارد. با توجه به معناى عام و مطلقى كه براى ضلالت بيان كرديم، عنوان گمراه هم كسانى را شامل مى‌شود كه از روى عناد و تقصير به حق هدايت نشدند و هم كسانى را كه به جهت جهل، قصور و استضعاف فرهنگى حق را نشناختند و به آن راه نيافتند.