صفحه ٢٨٣

بدين معنا كه خداوند به همه بندگان خود عقل مى‌دهد كه با آن خوبى ها و بدى ها را درك كنند و از همان آغاز، عقل كسى را منحرف نمى‌كند تا نتواند خوبى ها و بدى ها را بفهمد. همچنين آنان را از فطرتى برخوردار مى‌سازد كه بسيارى از نيكى ها، فضايل و حقايق را دريابند. وحى و پيام انبيا را نيز در اختيار همه مى‌گذارد كه با استفاده از آنها بتوانند راه كمال و تعالى را بپيمايند. تا اين مرحله كسى گرفتار ضلالت نمى‌شود، اما وقتى كسانى در عين برخوردارى از عقل، فطرت، وحى و شناخت محتواى آنها، با اين حجت ها و راه هاى روشن خداوند مخالفت ورزند، رفته رفته دلشان را منحرف مى‌كند و كارشان به جايى مى‌رسد كه ديگر نمى‌توانند حق را از باطل تشخيص دهند؛ يعنى گمراهى، كورى دل و حجابى كه فرا روى قلب آنها افكنده شده، آنان را از تشخيص راه روشن حق بازمى دارد.
ما به چشم خود ديديم كسانى كه ساليانى در معارف الهى و دين مطالعه و تحقيق داشتند و به عنوان اسلام شناس با كمونيست ها بحث و مناظره مى‌كردند، به دليل عناد و لجاجت و طغيان در برابر حق كارشان به جايى رسيد كه نه فقط ادعا كردند كه وحى، خدا و ماوراى طبيعت غير قابل شناخت است و انسان نمى‌تواند به آنها يقين پيدا كند، بلكه صريحاً آنها را انكار كردند. اين فرجام و مجازات كجروى و انتخاب مسير گمراهى است. براى اينكه ما نيز به چنين فرجام شوم و دردناكى گرفتار نشويم، بايد با همه وجود از خداوند بخواهيم كه ما را به راه راست هدايت كند. البته ـ چنان كه گفتيم ـ رسيدن به اين مقصود متعالى شرايطى دارد كه بايد در پى فراهم ساختن آنها باشيم. ايجاد زمينه و حركت به سوى كمال و صراط مستقيم، اختيارى است و انسان به اختيار خود زمينه رسيدن به هدايت الهى را فراهم مى‌آورد. آن شرايط