صفحه ٢٤٦

من، من تو را به جهت ترس از عقاب و طمع به پاداشت عبادت نكردم، بلكه تو را شايسته عبادت يافتم، از اين رو به عبادت تو پرداختم».
همه انسان ها به چنين درجه‌اى از بندگى نرسيده‌اند، بلكه برخى براى منافعى كه عايد آنان مى‌شود خدا را عبادت مى‌كنند و عده‌اى به جهت مصون ماندن از خطر و زيان هاى ناشى از مخالفت با خداوند. در يك كلام، آنان براى برآورده شدن نيازهايشان سراغ خداوند و عبادت او مى‌روند. شايد با توجّه به اين حقيقت است كه در سوره حمد، خداوند پس از ذكر پاره‌اى از صفات برجسته خويش، به مسأله عبادت و استعانت از خويش اشاره مى‌كند. عبادت خدا مقتضاى بندگى خداست و انسان چون عبد خداست، بايد به عبادت بپردازد. استعانت از خدا نيز برخاسته از نياز فطرىِ انسان است؛ چون انسان فطرتاً نيازهايى دارد و نمى‌تواند از آنها صرف نظر كند؛ از اين رو براى تأمين آنها از خداوند مدد مى‌جويد.
چنان كه گفتيم، به حسب مراتب معرفت افراد، نحوه استعانت از خدا نيز مراتبى دارد. برخى كه براى خود استقلال و اصالت قائل هستند و مى‌پندارند كه بخشى از كارها از آنان ساخته است، استعانتشان از خداوند براى اين است كه قدرت خدا را با توان خود ضميمه كنند تا با تتميم توان خود با قدرت خدا به خواسته خويش دست يابند؛ اما عالى ترين مرتبه استعانت از خدا، مربوط به كسى است كه استقلالى براى خود و غير خدا قائل نيست و همه چيز و همه امور را در اختيار خدا مى‌داند و معتقد است كه سررشته همه كارها ـ بلكه تمام حلقات زنجيره امور وجودى ـ در دست خداست و در سراسر هستى و نظام وجودْ هيچ كارى بدون اراده و مشيّت الهى صورت نمى‌پذيرد.