صفحه ١٩٨

انديشمندان و موحّدان در حل اين مسأله ناتوان مانده‌اند كه چگونه خداوند ربوبيت مطلق دارد و همه امور و شئون انسان را تدبير مى‌كند و در عين حال، به انسان نيروى اختيار داده و تكامل يا انحطاط انسان به اختيار خودش مستند مى‌باشد. براى آنان حل اين معضل دشوار است كه چگونه اختيار انسان با ربوبيت مطلق الهى منافاتى ندارد و باعث سلب اراده از خداوند در حوزه رفتار اختيارى انسان نمى‌شود؟ با توجه به همين مشكل، در روايات تأكيد شده كه افراد عادى زياد درباره اين مسأله فكر نكنند؛ چون ممكن است به دليل نداشتن بنيه علمى كافى منحرف شوند.
پاسخ اجمالى به اشكال مذكور اين است كه قاهريت، مشيّت، اراده، اذن، قضا و قدر خداوند در مورد انسان، به معناى نفى اختيار نيست. چنان نيست كه اينها جانشين اختيار انسان شوند؛ يعنى اين گونه نيست كه يك كار يا به اراده ما انجام شود و يا به اراده خدا، تا در صورت اخير، اراده خدا اراده ما را نفى كند. اراده خدا و انسان، در عرض هم نيستند و اراده خدا جانشين اراده انسان نمى‌شود، بلكه در طول يكديگرند: مبادى و آثار كارى كه با اراده انسان صورت مى‌گيرد، يكجا تحت اراده خداست. كار ما با اراده خودمان، رابطه علّى و معلولى دارد. ما بايد اراده كنيم تا كارى انجام گيرد؛ تا اراده نكنيم، كار تحقق نمى‌يابد؛ اما همين علت و معلول و نيز مبادى ديگر، همه متعلَّق اراده الهى هستند. علت قريب و مباشر اين كار، اراده انسان است و اراده الهى در طول اراده انسان است.(113)
بنابراين انسان موجودى است كه با اراده خود سرنوشت و مسير هدايت و شقاوت خويش را بر مى‌گزيند. رفتار اختيارى، بهشت و جهنم را براى او رقم