صفحه ٢٦

از عالم جسمانى فراتر ببريم و به بزرگى معنوى معطوف سازيم و باور كنيم كه بزرگى به امور جسمانى اختصاص ندارد. با زدودن شائبه هاى مادّيت، نقص و محدوديّت است كه روح ما آمادگى مى‌يابد تا از عالم ذهن به عالم ديگرى كه آن را «قلب» مى‌نامند، منتقل شود و به اندازه ظرفيت، نورانيت و صفايش با مصداق اين مفاهيم آشنا شود.
كسى كه در عالم لفظ و مفهومْ محبوس مانده، با كسى كه به مصداق و حقيقتى فراتر از مفهومْ دست يافته، فاصله زيادى دارد. براى تقريب به ذهن، اگر كسى دركى از شادى و غم نداشته باشد، وقتى لفظ شادى و غم تعريف مى‌شود، تنها مى‌تواند مفهومى مبهم از آنها را تصور كند؛ اما كسى كه شادى و غم را حس كرده است، هنگام ذكر اين دو واژه به مصداق غم و شادى و خاطره‌اى كه از آن دو دارد، توجّه پيدا مى‌كند و در اين صورت او شناخت روشن ترى از غم و شادى خواهد داشت. همچنين كسى كه حقيقت ترس را درك كرده و در جريان حادثه‌اى ترسيده باشد، نسبت به كسى كه اصلا نترسيده درك روشن ترى از مفهوم ترس دارد.
با توجه به آنچه كه گفتيم بايد بكوشيم ذهن ما از الفاظ و مفاهيم به سوى مصاديق سير كند، امام راحل(رحمه الله) كراراً در كتاب چهل حديث و ساير نوشته ها و سخنان خود تذكر مى‌دادند كه بكوشيد معانى را وارد قلب خود كنيد تا در آنجا محقق و ثابت شوند. توصيه ايشان اين بود كه به مفاهيم الفاظ اكتفا نشود و سعى كنيم به مصاديق آنها توجه يابيم. پس اگر مى‌خواهيم تصور درستى از بزرگى خدا داشته باشيم، سعى كنيم ذكر «الله اكبر» را كه مكرر در نماز و تسبيحات حضرت زهرا(عليها السلام) و دعاها و تظاهرات سياسى بر زبان مى‌آوريم، از صميم دل درك نماييم. برخى تسبيحات حضرت زهرا(عليها السلام) را خيلى سريع و