صفحه ١٥٩

غفلت و گمراهى مى‌شوند و خداوند را از ياد مى‌برند و در مواجهه با شدايد و گرفتارى ها به معبود خويش توجه مى‌كنند، اين گونه توصيف مى‌نمايد: «فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمّا نَجّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُونَ؛(89) و هنگامى كه بر كشتى سوار مى‌شوند، خدا را پاكدلانه مى‌خوانند و[لى]چون به سوى خشكى رساند و نجاتشان داد، به ناگاه شرك مى‌ورزند».
در اين مرحله، توجه به خداوند تحميلى است و انسان در هنگامه اضطرار و درماندگى ـ آن هم با لطف و عنايت الهى ـ به پروردگار خويش توجه پيدا مى‌كند. البته همين توجه كه از نياز انسان و براى درخواست رفع آن از سوى خداوند ناشى مى‌شود، انسان را متوجه معرفت فطرى خويش مى‌كند و مى‌تواند تأثيرى شايان در رهايى او از گمراهى و قرار گرفتن در مسير رشد و كمال داشته باشد؛ اما بندگان خاص خداوند از اين مرحله فراتر رفته‌اند و همواره به ياد خدا هستند و معرفت عميق آنان به خداوند باعث شده كه در رويارويى با سخت ترين گرفتارى ها و خطرها از ياد خداوند غافل نگردند و ياد خداوند به ايشان امنيت و آرامش مى‌بخشد: «أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ؛(90) آگاه باشيد كه بر دوستان خدا نه بيمى است و نه آنان اندوهگين مى‌شوند».
دوستان خاص خداوند را پرداختن به كسب و كار و ساير امور دنيايى، از ياد خداوند باز نمى‌دارد: «رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ.(91)
به هر حال مراتب بندگان خدا در معرفت و توجه به خداوند، متفاوت است