صفحه ١٥٨

از اين توجهات است كه خداوند به ما عنايت مى‌كند. از آنچه گفتيم در مى‌يابيم كه خداوند خود زمينه توجه به خويش را در ما قرار داده است و اگر خداوند آن نيازها و زمينه ها را در ما قرار نمى‌داد، توجهى به او پيدا نمى‌كرديم و در نتيجه كاملا از معرفت او محروم مى‌شويم. او ما را به گونه‌اى آفريده كه گرسنه، تشنه و مريض مى‌شويم و در آن حالت به كسى توجه مى‌يابيم كه نيازمان را برطرف مى‌سازد: «وَ الَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَ يَسْقِينِ. وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ؛(88) و آن كس كه به من خوراك مى‌دهد و سيرابم مى‌گرداند، و چون بيمار شوم او مرا درمان مى‌بخشد».
يكى از اساتيد اخلاق فرموده بود كه گاهى خداوند مدتى بنده‌اى را به فقر يا بيمارى مبتلا مى‌كند، براى اينكه او يك «يا الله» بگويد تا همين «يا الله» نجاتش بدهد و باعث سعادت او شود. انسان تا هنگامى كه در رفاه و راحتى است، در انديشه بندگى خدا و توجه به او نمى‌باشد؛ اما خداوند از شدّت عنايت و كرم، وى را گرفتار مى‌كند تا در كمال درماندگى و بيچارگى خدا را به فريادرسى بخواند. به قول شاعر

خلق را با تو بد و بدخو كند       تا تو را ناچار رو آن سو كند

تا ديگران نيازهاى انسان را برآورده مى‌كنند، او به سراغ خدا نمى‌رود و توجه ندارد كه خدايى نيز وجود دارد. وقتى نياز مادى داشت، با پولى كه در اختيار دارد نيازش را تأمين مى‌كند، و اگر پول نداشت، از رفيق و خويشانش قرض مى‌گيرد. بايد كار او به مرحله‌اى برسد كه ديگران به فريادش نرسند و دست او از همه جا كوتاه شود تا به ياد خداوند بيفتد و با كمال عجز و بندگى او را بخواند. خداوند بندگانى را كه در هنگام برخوردارى از آسايش و رفاه دچار