صفحه ٣٦٦

بزرگ خود به او محتاج هستند و به او روى مى‌آورند و تنها اوست كه نيازهاى ديگران را تأمين مى‌كند.
2. امام باقر(عليه السلام) از امام سجاد(عليه السلام) و ايشان از امام حسين(عليه السلام) نقل مى‌كنند كه حضرت درباره معناى «صمد» فرمودند: «الصَّمَدُ الَّذى لا جَوْفَ لَهُ، وَ الصَّمَدُ الَّذى قَدِ انْتَهى سَؤْدَدُهُ، وَ الصَّمَدُ الَّذِى لا يَأْكُلُ وَ لا يَشْرَبُ، وَ الصَّمَدُ الَّذِى لا يَنامُ، وَ الصَّمَدُ الدَّائِمُ الَّذِى لَمْ يَزَلْ وَ لا يَزالُ».
در روايت فوق امام حسين(عليه السلام) پنج معنا براى صمد بر مى‌شمارند. در آغاز ما به اين سؤال پاسخ مى‌دهيم كه چرا آن حضرت پنج معنا و به عبارتى پنج تفسير براى صمد برشمردند؛ آن گاه به توضيح اجمالى معانى مذكور مى‌پردازيم.
در پاسخ به سؤال مذكور بايد گفت: معناهايى كه آن حضرت براى صمد برشمرده‌اند، در واقع لوازم آن واژه محسوب مى‌شوند و حضرت به هيچ وجه، در صدد بيان تعريف حدّى صمد نبوده‌اند. علماى منطق گفته‌اند كه تعريف حقيقى از جنس و فصل تشكيل يافته است؛ اما نوعاً در تعريف به جاى فصل حقيقى، لوازم ذكر مى‌شود و از طريق ذكر ذاتيات و لوازم، ماهيت آن تبيين مى‌گردد؛ برخى نيز معتقدند كه نمى‌توان تعريف حقيقى ارائه داد؛ چون فصل حقيقى قابل شناسايى نيست و آنچه به عنوان فصل ذكر مى‌شود، در واقع از لوازم ماهيت است، نه فصل حقيقى. مخصوصاً در مفاهيم وجودى كه از قبيل ماهيّات نيستند. پس وقتى يك چيز چند لازم داشته باشد و هر كدام از آنها مستقل از يكديگر بوده و قابل تلفيق در هم نباشند، هنگام تعريف هر بار با يكى از آن لوازم تعريف مى‌گردد؛ چنان كه آن حضرت در روايت فوق، پنج تعريف و تفسير براى صمد ذكر كرده‌اند و در هر يك از آنها يكى از لوازم صمد را بر شمرده‌اند.