صفحه ٣٥٦

بى نهايت و استقلال ذاتى پروردگار و وابستگى و احتياج همه ممكنات به اوست. در اين صورت «صمد» با «غنى» تفاوت دارد. خداوند غنى و مستقل بالذات است و به غير خود احتياجى ندارد؛ اما غنى بودن خداوند با اين معنا منافات ندارد كه كس ديگرى نيز وجود داشته كه غنى بالذات و مستقل از خداوند باشد؛ ولى «صمد» همان طور كه غنا و استقلال ذات پروردگار را مى‌رساند، بيانگر احتياج و وابستگى موجودات ديگر به خداوند و نفى همتا براى خداوند نيز هست. بر اين اساس، چنين ادعايى كه در بين اسما و صفات الهى، صفتى پربارتر و پرمعناتر از «صمد» يافت نمى‌شود، سخن گزافى نيست؛ به همين دليل اين واژه يك بار در قرآن، و آن هم در سوره توحيد به كار رفته است. همچنين به جهت عظمت و دشوارى فهم معناى صفت «صمد» و نيز «احد»، در برخى از روايات آمده است كه خداوند سوره توحيد را براى افراد عميق و ژرف انديشِ آخر الزمان نازل كرد.(253)
اگر بخواهيم كلمه «صمد» را كه همان كمال مطلق است تبيين فلسفى كنيم، بايد بگوييم اطلاق «صمد» براى خداوند از آن روست كه هيچ جهت عدمى در ذات الهى راه ندارد. هر موجود ممكنى داراى جهت عدمى است؛ اما در ذات خداوند هيچ جهت عدمى وجود ندارد. اين معنا هم با تعبير استوارى، سختى و عدم خلأ در ذات سازگار است و هم با مفهوم غنى و بى نياز مطلق و هم با اينكه خداوند موجودى است كه ديگران به او وابسته‌اند و او را مطلوب و مقصود خويش مى‌دانند و بر او اعتماد مى‌كنند. همه اين مفاهيم در كلمه «صمد» كه همه جهات عدمى را سلب مى‌كند، جاى گرفته است.