صفحه ٢٣٥

حاصل مى‌شود و براى اينكه كاملا خواسته شان تحقق پذيرد، از خداوند درخواست كمك مى‌كنند. تصور آنان چنين است كه روزى و آنچه را دارند، با كار و تلاش خود به دست آورده‌اند و با اين ذهنيت از خداوند درخواست وسعت بخشيدن به روزى خويش را دارند. اين دسته؛ علم، هنر و تلاش خود را عامل كسب ثروت و دارايى و رونق بخشيدن به زندگى خويش مى‌دانند؛ چنان كه قارون ثروت عظيم خويش را دستاورد علم خود دانست و گفت: «إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْم عِندِي؛(133) من اينها را در نتيجه دانش خود يافته ام».
به جز معناى ظاهرى استعانت، كمك خواستن از خدا معانى دقيق‌تر ديگرى نيز دارد. چنان كه جمله «ايّاك نعبد» داراى مراتب است، جمله «ايّاك نستعين» نيز بطون گوناگونى دارد كه تلقى هر كس از آنها، با سطح معرفت او به خداوند متناسب مى‌باشد. از اين شمار مى‌توان به مرتبه استعانت كسانى اشاره كرد كه به مرتبه‌اى از توحيد افعالى رسيده‌اند. آنان خدا را همه كاره دانسته، تدبير همه امور را در اختيار او مى‌دانند و براى خود هيچ نقش و تأثير استقلالى قائل نيستند. آنان نظير كسى كه زندانى شده و دست و پايش نيز بسته است يا كسى كه در آتش افكنده شده و در حال سوختن است و هيچ كارى از او بر نمى‌آيد، با همه وجود از خداوند استمداد مى‌طلبند. ايشان هيچ قدرتى براى خود نمى‌شناسند و توانايى را منحصر در خدا مى‌دانند و در پرتو چنين باور و معرفتى، از خداوند استعانت مى‌جويند.
كسى كه به چنين معرفتى رسيده هنگام انديشه درباره آنچه دارد، در مى‌يابد كه آن را خدا به او عنايت كرده و از پيش خود چيزى ندارد؛ چنان كه