صفحه ٢٢٩

صورت اگر انگيزه اصلى وى براى تهيه غذا و رفع گرسنگى همان احساس گرسنگى باشد، بدون توجه به جوانب ديگر با همه وجود در برابر اين غريزه خاضع و تسليم مى‌گردد و اين تسليم شدن، نوعى پرستش آن غريزه است. همچنين كسى كه غريزه جنسى در وى فعال شده و او را تحت فشار قرار داده، اگر بى اختيار در پى ارضاى غريزه جنسى باشد و چيزى جز ارضاى آن و لذّت جنسى برايش مطرح نباشد ـ بدان جهت كه در برابر آن غريزه تسليم و خاضع شده ـ آن را معبود خود ساخته است.
وقتى انسان مى‌تواند مدعى شود كه هميشه خدا را عبادت مى‌كند و اين ادعا در حق او داراى اطلاق زمانى است، كه جز اطاعت خدا و تأمين رضاى او هدف ديگرى در زندگى نداشته باشد. چنين كسى وقتى صبح چشم مى‌گشايد، در انديشه انجام وظيفه خود در برابر خداست. او از آن جهت كه خدا وى را به حفظ سلامت و تداوم زندگى مكلف كرده، غذا مى‌خورد و هدفش اين است كه با تأمين نيازهاى غذايى بدن، توان كافى براى اداى تكاليف الهى داشته باشد. همچنين اگر براى كسب درآمد تلاش مى‌كند، هدفش اين است كه از آن طريق، مسير عمل به دستورات الهى را هموار سازد. چنين انسانى شب پس از پايان تلاش روزانه، براى رضاى خدا و عمل به خواست او به استراحت مى‌پردازد تا پس از كسب انرژى و رفع خستگى، ديگر روز تلاش و كوشش براى خدا را از سرگيرد؛ از اين رو خواسته‌اى جز كسب رضاى خدا ندارد، و چون هدفش در زندگى خداست، سراسر زندگى را به عبادت خدا مشغول است؛ و چون حقيقت عبادت عمل به خواست و رضاى خداست، نه فقط اعمال قربى او، بلكه همه حركات، سكنات، خواب، بيدارى و حتى بخشى از رفتار او كه ظاهر حيوانى دارد نيز، عبادت خدا محسوب مى‌شوند.