صفحه ٣٣٣

قرآن و آيات متشابه آن دست زدند، تا به گمان خود ناسازگارى آن گزاره‌ها با يافته‌هاى علمى را رفع سازند. در طى سه دهه گذشته و به خصوص سال‌هاى اخير برخى از تحصيلكردگان اروپا و آمريكا فعاليت و تلاش گسترده‌اى كرده‌اند تا اين تئورى و نظريه غربى را در جامعه ما نيز رواج دهند و زبان قرآن را از قبيل زبان افسانه و اسطوره معرفى كنند و براى رسيدن به اين مقصود، در مواردى تفسير سمبليك از برخى از آيات قرآن ارائه داده‌اند.

 برداشت التقاطى از داستان هابيل و قابيل
يكى از اين موارد، داستان هابيل و قابيل در قرآن است.(202) حدود سى سال پيش يكى از كسانى كه داراى افكار التقاطى بود، در تفسير سمبليك خود از اين داستان گفته بود: هابيل سمبل قشر زحمتكش و طبقه كارگر و كشاورز است كه حاصل تلاش و فعاليت طاقت‌فرساى آنها بسيار اندك است و چون خداوند طرفدار و دوستدار اين طبقه است، هديه اندك و ناچيز كشاورز فقير را كه مقدارى گندم بود ـ پذيرفت. اما قابيل سمبل سرمايه‌داران است و وقتى يكى از سرمايه‌داران گوسفندى قربانى كرد، خداوند آن قربانى را نپذيرفت، چون خداوند مخالف و دشمن سرمايه‌داران است. آن گوينده نتيجه گرفته بود كه قابيل و هابيل و هديه گوسفند و گندم واقعيت عينى و خارجى نداشته‌اند و تنها جنبه نمادين و سمبليك دارند و حاكى از طبقه كارگر و سرمايه‌دار و تضادّ و كشمكش بين آن دو طبقه است.(203)
گوينده مزبور از هابيل و قابيل تفسير سمبليك ارائه داد، اما نگفت كه زاغ سمبل چيست‌؛ تا اين كه يكى از شاگردان او اين رمز را كشف كرد و در مقاله خود زاغ سياه را به عنوان سمبل آخوندها معرفى كرد كه به روضه‌خوانى و عزادارى مى‌پردازند و در روى منبر ترويج‌گر سياهى و تيره روزى هستند و به حمايت از فئودالها و سرمايه‌داران مى‌پردازند. او با كشف اين رمز، به اصطلاح ضلع سوم مثلت زر و زور و تزوير را كامل