صفحه ٢٧٧

خودباختگى برخى روشن‌فكران در مقابل ليبراليسم

 پرسش:
دليل همگرايى برخى روشنفكران مسلمان با نظام ليبرالى چيست؟
پاسخ: اسلام بر پايه خدامحورى، اصالت دين و طرفدارى از حق و عدل، به دنبال هدايت جامعه به سوى مصالح مادّى و معنوى است و در نقطه مقابل، فرهنگ غرب با حذف خدا و دين از فكر و زندگى انسانها و محور دانستن انسان براى همه ارزشها به اصالت آزادى و انجام دلخواه تن داده است و تنها، زمينه تحقق هوسها و خواسته‌هاى اين انسان مادّى و خود محور را جستجو مى‌كند(160) ولى از ديدگاه اسلامى حفظ مصالح معنوى كه در سايه حاكميت دين تحقق پيدا مى‌كند، از اهداف اصلى و اوّليه مى‌باشد و با وجود اين اختلاف بنيادى و اساسى كه در اهداف حكومتى آنها هست نمى‌توان در روش و وظايف حكومت اسلامى تابع غرب شد. زيرا نظام ليبرالى غرب شكلى از حكومت است كه با هدف آن فرهنگ هماهنگ است‌؛ و اين هدف يك حكومت است كه ساختار، شرائط، وظائف و اختيارات آن را تبيين، و سپس شكل حكومت را تعيين مى‌كند.
لذا اين شكل از حكومت با هدف اسلام از حكومت همخوانى ندارد و با پذيرش اسلام و آگاهى از اصول و اهداف آن نمى‌توان نظام مبتنى بر ليبراليزم را پذيرفت.
با اين همه كسانى وجود دارند كه گر چه مغرض نيستند و اصل اسلام را پذيرفته‌اند ولى هنگام عمل در مسائل سياسى و اجتماعى تابع غرب مى‌شوند و گرايش به نظام ليبرالى پيدا مى‌كنند و مى‌گويند دنيا، با اين رويه اداره مى‌شود و ما نمى‌توانيم خلاف آن عمل كنيم. اين عدّه را مى‌توان به دو گروه تقسيم كرد: يك دسته كسانى هستند كه اصولا دين را از سياست جدا مى‌دانند و مسائل زندگى اجتماعى را مرتبط به دين نمى‌دانند كه