صفحه ٣٣٢

اين است كه مطالب راجع به خدا، وحى، قيامت، بهشت و جهنّم و ساير گزاره‌هايى كه در كتاب مقدّس آمده، صرفاً براى تشويق افراد به انجام كارهاى نيك و پرهيز از كارهاى زشت است. نه آن كه حاكى از اين باشد كه بهشت و جهنّم واقعى در جهان ابدى وجود دارد‌؛ اصلا ما نبايد چنين تصوّر و برداشتى از گزاره‌هاى دينى داشته باشيم.
در قرائت عاميانه از كتاب مقدس، گزاره‌هاى دينى حاكى و نمايانگر واقعيّت‌هاى عينى و خارجى هستند، اما در قرائت عالمانه و روشنفكرانه، گزاره‌هاى دينى تنها در راستاى تربيت مردم و تشويق آنان به انجام كارهاى خوب و نيك و پرهيز از كارهاى زشت بيان شده‌اند، و بيش از اين پيامى ندارند. حتّى در قرائت اسطوره‌اى از دين، خداوند وجود عينى و واقعى ندارد. همان‌طور كه در يونان قديم و ساير تمدّن‌هاى كهن مردم خدايان و اسطوره‌هايى داشتند كه هيچ واقعيّت عينى و خارجى نداشتند.

 مروّج نظريه نسبى‌گرايانه غرب از دين
به تدريج با گسترش روابط كشورهاى شرقى با اروپا و داد و ستدهاى علمى و اعزام دانشجويان به ديار غرب، اين تئورى به ديار شرق راه يافت. و برخى از دانشجويانى كه براى تحصيل به ديار فرنگ اعزام شده بودند سخت فريفته و شيفته فرهنگ غرب گشتند و با فراگيرى اين تئورى‌هاى الحادى به خود باليدند و آنها را به عنوان بهترين و تازه‌ترين سوغات به جهان اسلام منتقل ساختند و گفتند: چنان كه در مغرب زمين پيروان انجيل و تورات زبان دين را در شمار زبان‌هاى غير واقع‌نما و زبان‌هاى اسطوره‌اى و سمبليك قرار داده‌اند كه به هيچ وجه حاكى از حقايق و واقعيت‌هاى عينى نيست، همچنين زبان قرآن نيز زبان اسطوره است كه به هيچ وجه در پى بيان حقيقت نيست.
در جهان اسلام، برخى از كشورهاى عربى كه با معارف اهل بيت بيگانه بودند، از اين تئورى و نظريه استقبال كردند و برخى از نويسندگان عرب در اين زمينه كتاب‌هايى نوشتند و براى ادعاى خود مؤيدات و به اصطلاح مستنداتى از قرآن ذكر كردند. وقتى آنها مواجه شدند با آيات متشابه كه از درك محتوا و معناى واقعى آنها عاجز بودند و مفاد ظاهرى برخى از آنها را ناسازگار با علم پنداشته، به مانند پيروان تورات و انجيل كه به تفسير اسطوره‌اى گزاره‌هاى دينى خود پرداخته بودند، به تفسير اسطوره‌اى و سمبليك