صفحه ١٤٩

به عبارت ديگر اسلام شكل و نوع خاصى را براى حكومت پيشنهاد نمى‌كند و تكيه آن بر رعايت چارچوب‌هاى كلى است كه ساختار حكومت نبايد فراتر و ناهماهنگ با آن باشد. اين مطلب برآيند اين مسأله دقيق و ظريف علمى و عقلانى است كه احكام ثابت و تغيير ناپذير اسلام كه براى همه جوامع تا روز قيامت وضع شده‌اند، از ساختارى كلان و داراى كليت برخوردارند و در مقابل آنها، احكام جزئى و متغير، متناسب با شرايط خاص زمانى و مكانى وضع مى‌گردند و از جمله آن احكام متغيّر، احكام حكومتى است كه در هر زمانى توسط ولى فقيه صادر و يا امضاء مى‌گردد و اطاعت و تبعيت از آن احكام با همان قالب و شكلى كه دارند واجب است.

 ب: ارائه مدل‌هاى ترتبى براى حكومت از سوى اسلام
در نظام ارزشى اسلام، ارزشها داراى مراتب گوناگون است كه در اين رويكرد، مطلوب نهايى و ايده‌آل بالاترين مرتبه ارزش را دارد و پس از آن مراتب ديگر نيز به نوبه خود ارزشمند هستند. چنان نيست كه اگر مطلوب ايده‌آل تحقق نيافت، ما كاملا صرف نظر كنيم و براى آن، وضعيّت ارزشمند فروترى را جايگزين ندانيم.
حكومت نيز از اين قاعده مستثنى نيست، اسلام براى حكومت يك شكل ايده‌آل در نظر گرفته است كه وقتى عينيت مى‌يابد كه پيامبر و يا امام معصوم در رأس حكومت قرار گيرد‌؛ اين گزينه ايده‌آل به صراحت در قرآن شريف مورد تأكيد خداوند قرار گرفته است:
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»(99)
و در آيه ديگرى مى‌فرمايد:
«وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا...»(100)
اما نه هميشه معصوم در بين مردم حضور دارد تا مستقيماً حكومت را به دست گيرد و نه هر وقت معصوم حضور دارد، مبسوط اليد است تا بتواند حكومت تشكيل دهد و اِعمال قدرت كند‌؛ چه اينكه از بين امامان ما تنها اميرالمؤمنين(عليهم السلام) و امام حسن مجتبى(عليه السلام) آن هم در مدت كوتاهى از عمر خود توانستند حكومت تشكيل دهند و از آن